ششمین چاپ ترجمه رضا رضایی از رمان «جوان خام» [The Raw Youth] اثر فیودور داستایفسکی توسط نشر اختران منتشر شد.

جوان خام» [The Raw Youth] اثر فیودور داستایفسکی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نشر اختران ششمین چاپ ترجمه رضا رضایی از «جوان خام»  را با شمارگان هزار نسخه، ۶۹۰ صفحه و بهای ۲۸۵ هزار تومان منتشر کرد. نخستین چاپ این نسخه سال ۸۷ با شمارگان ۱۵۰۰ نسخه و بهای ۹,۵۰۰ تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفته بود.

این ترجمه برای نخستین بار اواخر دهه ۶۰ منتشر شده بود و بعدها چاپ آن در اختیار نشر دات قرار گرفت و پس از نشر دات نیز انتشار آن به نشر اختران سپرده شد. رضایی رمان «جوان خام» را از ترجمه انگلیسی آن با عنوان Araw Youth به فارسی برگردانده است. داستان بر تضاد ایدئولوژیک مستمر پدر و پسر تمرکز دارد که نمایانگر تقابل تفکر سنتی نسل ۱۸۴۰ با نظرات پوچ‌گرایانه نسل ۱۸۶۰ روسیه است.

راوی و قهرمان اصلی رمان حاضر، جوان ۱۹ ساله بی‌تجربه‌ای به نام دالگورکی است که افکار و آرزوهای خاصی دارد. او پسر نامشروع زمین‌دار ورشکسته و زن باره‌ای به نام ورسیلوف است که می‌خواهد هم خطاهای پدرش را به رخ او بکشد و هم محبتش را به خود جلب کند. وی با چنین احساس دوگانه‌ای به نزد پدر می‌رود. در عین حال، به عللی تصور می‌کند که اختیار زندگی دیگران را نیز به دست دارد.

ورسیلوف اما چنان تاثیری بر دالگورکی می‌گذارد و آن‌چنان نفوذ قاطعی بر شکل‌گیری کلی اندیشه او دارد که بر آینده او نیز سایه افکنده است، در حالی که بسیاری از جنبه‌های شخصیت ورسیلوف برای او به صورت معما باقی می‌ماند. دالگورکی در این کتاب به افشای اسرار درونی روح خود و توصیف هنرمندانه احساسات و واکنش‌هایش می‌پردازد.

این رمان با ترجمه عبدالحسین شریفیان نیز به فارسی برگردان شده که نشر نگاه آن را منتشر می‌کند. از این‌ترجمه نیز تا سال ۱۳۹۸ چهار چاپ به بازار نشر ایران وارد شده است.

................ هر روز با کتاب ................

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...