کتاب «من بیچاره همسترم و هیچ‌کاره» [Ich bin hier bloß der Hamster] نوشته فریدبِرت اشتونر [Friedbert Stohner] با ترجمه کتایون سلطانی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

من بیچاره همسترم و هیچ‌کاره» [Ich bin hier bloß der Hamster] فریدبرت اشتونر [Friedbert Stohner]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب، یکی از عناوین مجموعه «من بیچاره» است که انتشارات کارل هانسر وارلاگ منتشر کرده و افق با خرید حق کپی‌رایت، ترجمه‌ آن‌ها را در ایران چاپ کرده است. این‌مجموعه برای کودکان گروه سنی ج نوشته شده و تا به‌حال ترجمه کتاب‌های «من بیچاره بچه‌ام و هیچ‌کاره» نوشته یوتا ریشتر، «من بیچاره گربه‌ام و هیچ‌کاره» نوشته هانا یوهانزن و «من بیچاره کُره اسبم و هیچ‌کاره» نوشته فریدبرت اشتونر در قالب عناوین اول، دوم و سوم این‌مجموعه چاپ شده‌اند. کتاب‌های اول و دوم این‌مجموعه آذرماه و کتاب سوم هم دی‌ماه سال ۹۹ چاپ شد.

نسخه اصلی «من بیچاره همسترم و هیچ‌کاره» سال ۲۰۱۴ توسط انتشارات کارل هَنسر رولاگ منتشر شده است. جلد چهارم مجموعه مذکور برای همه آن‌ بچه‌ها و بزرگترهایی نوشته شده که همسترها را دوست دارند و چون فکر می‌کنند کم‌دردسرترین حیوان خانگی است،‌ همستر می‌خرند.

در این‌کتاب هم سوزی‌کوچولو دلش گربه می‌خواهد اما چون بابا و مامانش به‌کل مخالف گربه هستند، برایش همستر می‌خرند که دردسرهای نگهداری گربه را نداشته باشد. اما همستر قصه که برای سوزی خریداری می‌شود، اصلا خوشحال نیست. چون سوزی به کله‌اش روبانی صورتی می‌بندد و فکر می‌کند او هم باید مثل گربه‌ها برایش خُرخُر کند. به این‌ترتیب همستر این‌قصه متوجه می‌شود که «من بیچاره همسترم و هیچ‌کاره!»

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

این‌بار چرخ‌وفلک‌سواری هیچ‌کمکی بهم نکرد. یعنی نه تنها کمک نکرد، بلکه حالم بدتر هم شد. وقت‌های دیگر فقط کافی است موقع این‌کار چشم‌هایم را ببندم تا تمام ناراحتی‌ها را به‌کلی فراموش کنم. اما حالا موقع دویدن، مدام برق چشمان سبز گربه را جلوی رویم می‌دیدم.

اصلا شاید بهتر باشد که داستان را دوباره از اول تعریف کنم. همان‌طور که گفتم، چپیده بودم زیر کاناپه و آن وحشی هم بهم نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. معلوم است که بالاخره به فکر فرار افتادم. اما فرار که دردی را دوا نمی‌کرد. هیولای بدجنس به‌هرحال می‌دوید و در یک چشم‌به‌هم‌زدن گیرم می‌انداخت. بعدش هم وقتی که فرار می‌کنی پشتت به دشمن است. و وقتی پای گربه در میان است بهتر است که هیچ‌وقت این‌اشتباه خطرناک را نکنی.

نه، تنها راه نجاتم این بود که به جای دفاع، حالت حمله به خودم بگیرم و بترسانمش. این بود که فوری پاهای عقبی‌ام را محکم گذاشتم روی فرش و با یک حرکت روی دوپا ایستادم، گردنم را دراز کردم، چشم‌هایم را گشاد کردم و از حدقه دادمشان بیرون و منتظر ماندم و همین که دشمن سرش را آورد زیر کاناپه، لپ‌هایم را حسابی باد کردم. نمی‌خواهم چاخان کنم، اما باور کنید وقتی ما همسترها لپ‌هایمان را باد می‌کنیم، از روبه‌رو درست شبیه شیرهای درنده می‌شویم.

این‌کتاب با ۱۵۲ صفحه مصور، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...