محسن آزموده | اعتماد


نامه‌های خصوصی افراد، پنجره‌های گویایی برای ورود به دنیای درونی آنها هستند و همچنان که باورها و عقاید و اندیشه‌های آنها را بازتاب می‌دهند، احساسات و عواطف و خواسته‌های درونی ایشان را نیز نمایان می‌سازند. آنتونیو گرامشی (1937ـ1891)، متفکر برجسته چپ‌گرای ایتالیایی در میان اهل اندیشه و فکر، شخصیتی جذاب و دوست‌داشتنی است، یعنی غیر از آنکه افکار و آرای او همچنان اثرگذار و بحث‌برانگیز است، به لحاظ انسانی هم مورد‌توجه و جذاب است، به ویژه برای جوانان آرمانخواهی که تازه قدم در مسیر رهایی‌بخشی و روشنگری گذاشته‌اند.

نامه های زندان گرامشی  [Quaderni del Carcere یا Prison Notebooks]

بخشی از این جذابیت به سرنوشت تراژیک و تلخ او بازمی‌گردد. گرامشی بخش زیادی از عمر کوتاهش را دردمندانه در زندان زیست و در آنجا به نگارش اندیشه‌هایش پرداخت. اینک انتشار دو جلد از نامه‌هایش از زندان علت دیگر این اقبال را آشکار می‌سازد: صداقت و صفای درونی او. این نامه‌ها که به کوشش سرجو کاپریولیو و السا فوبینی گردآوری شده و اثمار موسوی‌نیا آنها را از متن ایتالیایی به فارسی ترجمه کرده، ما را با مکنونات قلبی اندیشمندی مبارز آشنا می‌سازد، انسانی فرهیخته و چند بعدی که نه فقط صاحب ایده‌هایی درخشان و ماندگار است، بلکه به تعبیر نیچه بسا انسانی است و با صداقت و صمیمیت، محبتی بی‌پایان به انسان‌های اطرافش دارد. به مناسبت انتشار دو جلد اول از «نامه‌های زندان گرامشی» (جلد اول از 1926 تا 1928 و جلد دوم از 1928 تا 1931) توسط نشر نی با خانم موسوی‌نیا گفت‌وگویی صورت دادیم که از نظر می‌گذرد:

‌به عنوان پرسش نخست بفرمایید چرا گرامشی؟ چه چیز در این متفکر برای شما جذابیت داشت و چرا سراغ ترجمه اثری از او رفتید؟

یک دلیل جذابیت گرامشی، بی‌تردید، پیوند تنگاتنگ میان تفکر سیاسی و حیات پرفرازونشیب اوست. گرامشی بیشتر عمر خود را تقریبا در زندان گذراند. فاشیسم به سرکردگی موسولینی، که از مواضع گرامشی به هراس افتاده بود و بر آن بود مانع از فعالیت فکری این مغز شود، نه تنها موفق به درهم ‌شکستن مقاومت گرامشی نشد، بلکه ناخواسته به شکوفایی فکری و ایستادگی او بر سر باورهایش دامن زد. درواقع، سیمای گرامشی در تاریخ سیمای انقلابی و مبارزی است که تا واپسین دم به عقاید و باورهای خود پایبند ماند و کوشید از گوشه زندان جهان ناعادلانه‌ای را که در آن می‌زیست تغییر دهد. گرامشی در جهان به نماد مقاومت و مبارزه با آمریت و نابرابری بدل شده و یکی از دلایل تاثیرگذاری‌ و جذابیتش همین است.

آشنایی جدی من با گرامشی و اقدام به ترجمه پاره‌ای از نقدها و مقالاتش به اواخر دهه 80 برمی‌گردد. در آن سال‌ها که مشغول ترجمه چند نمایشنامه‌ و رمان «دفترهای سرافینو گوبیو، فیلمبردار سینما» از پیراندلّو بودم، برای فهم بهتر آثار پیراندلّو مشغول مطالعه و ترجمه مقالات گرامشی درباره پیراندلّو شدم. نگاه و اندیشه منحصربه‌فردو متفاوت گرامشی مرا مجذوب خود کرد. برای مثال، قرائت مارکسیستی گرامشی از تئاتر پیراندلّو کاملا متفاوت بود از نقدهای منتقد ایتالیایی، آدریانو تیلگر. گرامشی در نقدهایش بر نقاطی دست می‌گذارد و بحران را در جاهایی جست‌وجو می‌کند که از نگاه بسیاری از متفکران هم‌عصرش مغفول مانده است. برای مثال، به فرهنگ توده‌ای می‌پردازد و به مطالعه درباره ادبیات عامه‌پسند و نشریات زرد و تئاتر و ادبیات علاقه نشان می‌دهد و، از این جهت، میان نظریات گرامشی و آرای متفکران مکتب فرانکفورت به‌ویژه والتر بنیامین شباهت بسیاری می‌توان دید. درواقع، گرامشی و لوکاچ از شاخص‌ترین متفکران مارکسیسم غربی‌اند که به مسائل ادبی نیز اهمیت می‌دهند. بی‌جهت نیست که گرامشی به نویسنده‌ای مانند پیراندلّو علاقه و توجه وافر نشان می‌دهد. گرامشی پیراندلّو را درست به این دلیل روشنفکری اروپایی و جهانی می‌داند که در سطحی بومی و محلی می‌نویسد و نوشته‌هایش از دل زندگی واقعی برآمده و درباره زندگی مردم عادی، دهقانان و کسانی است که در عرصه روزگار به فراموشی سپرده شده‌اند، اما این انسان‌های درمانده در لحظه خاصی سر به شورش می‌گذارند، در برابر اربابان می‌ایستند، عصیان می‌کنند و زبان به اعتراض می‌گشایند. در آثار پیراندلّو می‌بینیم که چگونه پیچیده‌ترین حقایق و سخنان فلسفی و معرفت‌شناختی از زبان دلقک‌ها، دهقان‌ها و کم‌سوادها جاری می‌شود واینجاست که می‌توان ردپای نخستین ایده روشنفکران ارگانیک گرامشی را دنبال کرد.

واقعیت این است که از همان اوایل کار ترجمه اشتیاق فراوانی به ترجمه اثری مستقل از گرامشی داشتم. اما از دشواری این کار آگاه بودم و احساس می‌کردم آمادگی لازم را برای چنین کار دشواری ندارم و شرایط سخت زندگی هم مجال چنین کاری را نمی‌داد تا اینکه بالاخره در سال 1395 به پشتوانه تجربه‌ای که در ترجمه ادبی کسب کرده بودم به ترجمه نسخه کامل «نامه‌های زندان» گرامشی از زبان ایتالیایی همت گماشتم و این پروژه که هشت سال طول کشیده، به‌رغم دشواری‌ها و زمانبر بودن کار، تا به اکنون ادامه داشته و همچنان ادامه دارد.

‌اگر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر و کمتر آشنا کمی درباره خود گرامشی توضیح دهید. او کیست و چه کرده است؟

آنتونیو گرامشی، فیلسوف و سیاستمدار انقلابی و نامدار ایتالیایی و از برجسته‌ترین چهره‌های فلسفه سیاسی مارکسیسم قرن بیستم و از بنیانگذاران اصلی حزب کمونیست ایتالیا بود که با به قدرت رسیدن فاشیسم به سرکردگی موسولینی، همزمان با سلب مصونیت از حزب کمونیست در ایتالیا، به زندان افتاد و بیش از ده سال در زندان حکومت فاشیستی در سخت‌ترین شرایط به سر برد و مهم‌ترین آثار خود یعنی «دفترهای زندان» و «نامه‌های زندان» را در انزوای محض در حبس نوشت. بخش مهمی از کوشش گرامشی در تدوین پروژه فکری‌اش، علاوه بر سیاست، تاریخ و فلسفه سیاسی، مطالعات فرهنگی را نیز دربر می‌گیرد و، درواقع، گرامشی را باید یکی از سردمداران نظریه فرهنگی به شمار آورد که نظریه «هژمونی» خود را با تعمیق در آرای مارکس و انگلس در پیوند با مطالعات فرهنگی مطرح کرده است. هژمونی به استیلای یک طبقه بر طبقه دیگر نه فقط از جنبه اقتصادی بلکه از تمامی جنبه‌های اجتماعی، سیاسی و عقیدتی و با جلب رضایت طبقه‌ تحت سلطه دلالت دارد.

‌بیش از هشتاد سال از مرگ گرامشی می‌گذرد. جایگاه فکر و اندیشه او در روزگار ما کجاست و کدام بخش از اندیشه‌های او امروز بیشتر موردتوجه است؟

ما از دهه 1960 به بعد شاهد تاثیرات اندیشه گرامشی در نظریه سیاسی، نظریه جامعه‌شناسی، روابط بین‌الملل و مطالعات فرهنگی هستیم.گرامشی، که خود از متفکرانی چون مارکس، هگل، انگلس، سورل، لنین، لابریولا، کروچه، ماکیاولّی تاثیر گرفته، بر اندیشه متفکران معاصری چون ادوارد سعید، لاکلائو، باتلر، شانتال موف، و غیره تاثیر گذاشته است. ساختاربندی جدید او از مارکسیسم، روبنا و زیربنا، تقسیم‌بندی‌های روشنفکران، مفهوم هژمونی او و خوانش استثنایی او از آرای ماکیاولّی در «شهریار جدید» به تطور و دگرگونی‌های مهمی در مارکسیسم قرن بیستم انجامیده است. کاربرد گسترده مفاهیم گرامشیایی در زمانه پربحران ما بر ضرورت بازخوانی متون اصلی گرامشی صحه می‌گذارد و همان‌گونه که می‌بینیم نویسندگانی چون استوارت هال، پری اندرسون، پیتر دی. توماس، بندتو فونتانا و غیره قرائت‌های قابل توجهی از مفاهیم گرامشیایی ارایه داده‌اند.‌

‌در ایران خوشبختانه آثاری از گرامشی یا درباره او به فارسی ترجمه و منتشر شده است. شما در مقدمه کتاب به بعضی از این آثار اشاره کرده‌اید. باتوجه به اینکه شما به زبان ایتالیایی مسلط هستید، نظرتان درباره این آثار چیست و به‌طور کلی وضعیت انتشارات ایران از آثار گرامشی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

گرامشی در جهان متفکری نام‌آشناست و هزاران کتاب و مقاله درباره‌اش نوشته شده، در ایران با آنکه نامی مطرح است تا حدودی هنوز ناشناخته باقی مانده است و حتی کارهای مهم او در همین چند سال اخیر ترجمه شده‌اند. اشاره‌ام به آثاری که در مقدمه نامه‌ها آمده‌اند، طبعا، به این معنی نیست که با همه آن ترجمه‌ها موافقم. این آثار برخی از منابع موجود در زبان فارسی از گرامشی هستند و برای معرفی به خوانندگان به این آثار اشاره کرده‌ام و یادآور شده‌ام که مترجمان دیگری پیش از من به ترجمه آثاری از گرامشی یا درباره گرامشی همت گماشته‌اند. وقتی ترجمه نامه‌ها را شروع کردم منابع فارسی زیادی در مورد گرامشی برای تحقیق و مطالعه در دسترس نبود تا در ترجمه راهگشا باشد. برخی ترجمه‌ها از زبان اصلی نبود و خطاها و بدفهمی‌ها و ابهام‌هایی به متن ترجمه راه یافته بود. «گزیده نامه‌های زندان» گرامشی با ترجمه مریم علوی‌نیا از نخستین آثاری است که در دهه 60 از گرامشی منتشر شده است، همراه با مقدمه مفصل و مفیدی که مترجم به کتاب افزوده است. قاعدتا زبان فارسی در گذر زمان دچار دگرگونی‌هایی شده و آن ترجمه حال دیگر لحن و سبک و سیاقی کهنه دارد و خطاهای فاحشی نیز در ترجمه دیده می‌شود. متن اصلی نامه‌ها هم کامل و دقیق نیست.

خانم مهشید امیرشاهی نثر شیوا و گیرای جوزپه فیوری در «زندگی مردی انقلابی» را نسبتا به خوبی منتقل کرده‌اند، اما لحن ترجمه برای دوره ما کمی قدیمی شده است. «معادلات و تناقضات» و «ه‌مثل هژمونی» پری آندرسون با ترجمه شاپور اعتماد نثری خوشخوان دارند. در اینجا لازم می‌دانم اشاره‌ای کوتاه هم بکنم به ترجمه «دفترهای زندان» گرامشی که از کارهای اصلی و مهم گرامشی است و دفتر اول و دوم آن در سال 1400 با ترجمه حسن مرتضوی از سوی نشر چشمه منتشر شده است. به بخش‌هایی از مدخل آغازین دفترها به قلم ویراستاران انگلیسی، که در آن به نامه‌های گرامشی نیز ارجاع داده‌اند، نگاهی گذرا انداختم و بخش‌های مربوط به نامه‌ها را با زبان اصلی مطابقت دادم. به نظرم آن ترجمه حق مطلب را در مورد نوشتار و گفتار درخشان و پرشور گرامشی ادا نکرده و مترجم به خوبی با متن دست‌و پنجه نرم نکرده‌است. در همان صفحات اندکی که خواندم معادل‌گذاری‌های دقیقی انجام نشده و پیداست که مترجم شتابزده عمل کرده و دچار خطاها و بدفهمی‌هایی در درک متن اصلی شده‌است. مترجم در همان شروع کتاب به خوبی از پس معادل‌گذاری‌ها و تصویرسازی‌ها به واسطه لحن و سبک و سیاق نوشتار، که ویژگی شاخص نوشتار گرامشی است، برنیامده و از بار معنایی واژگان کاسته است.

و اما حقیقت تلخ این است که در بازار بیمار نشر حتی اگر مترجمی سال‌های زیادی را با تعهد و دلسوزی صرف کیفیت ترجمه‌اش کند، اما جزو گروه و باندی نباشد، نه تنها کسی از کارش تمجید نمی‌کند، بلکه سعی می‌کنند کارش را به حاشیه برانند یا به آن‌ حمله می‌کنند.

نامه‌های زندان گرامشی در گفت‌وگو با اثمار موسوی‌نیا

‌به نامه‌های گرامشی بپردازیم. اگر ممکن است برای مخاطبان اندکی درباره این نامه‌ها توضیح دهید. این نامه‌ها از گرامشی به چه کسانی و در چه بازه‌های زمانی نوشته شده‌اند؟ گویا دو جلد دیگر هم هست.

ما از زندگی گرامشی، خانواده‌اش، کودکی‌اش، مطالعاتش و زندگی واقعی و سیاسی‌اش بسیار کم می‌دانیم، از همین رو خواندن نامه‌هابرای هر کس که بخواهد تصویری روشن از شخصیت گرامشی پیدا کند مفید است و منبعی است مهم برای درک شخصیت واقعی گرامشی، ویژگی‌های فکری و اخلاقی او در زندان و عمق مطالعات او. من در مقدمه جلد اول به‌طور مفصل درباره نحوه تقسیم‌بندی جلدهای کتاب توضیح داده‌ام و ویراستاران ایتالیایی در مقدمه خود درباره مخاطبان نامه‌ها توضیحات مفصلی داده‌اند و آنها را به خوبی معرفی کرده‌اند. به‌طور مختصر بگویم که نامه‌های زندان را براساس سه مقطع زمانی دوران حبس گرامشی به چهار جلد تقسیم‌بندی کرده‌ام: سال‌های پیش از محاکمه در دادگاه ویژه دفاع از کشور در جزیره اوستیکا و زندان‌های میلان و رم (جلد اول)، سال‌های پس از محاکمه‌ و محکوم شدن به بیست سال زندان و انتقال به زندان توری (جلد دوم و سوم)، واپسین سال‌ها و انتقال به درمانگاه فورمیا وکویسیسانا (جلد چهارم). جلد اول و دوم به همت نشر نی منتشر شده‌اند و جلد سوم و چهارم در دست ترجمه‌اند.گرامشی پیش از محاکمه اصلی اجازه داشت خطاب به همه اعضای خانواده و دوستانش نامه بنویسد. البته اجازه نداشت مستقیم با همسرش، جولیا شوخت که در روسیه زندگی می‌کرد، نامه‌نگاری کند و نامه‌هایش را خطاب به همسرش از طریق خواهر همسرش، تاتیانا شوخت که در ایتالیا سکونت داشت، به دست او می‌رساند. پس از محاکمه اصلی گرامشی دیگر اجازه نداشت با دوستانش مکاتبه کند و فقط برای اعضای خانواده‌اش نامه می‌نوشت.

ترجمه «نامه‌های زندان» با توجه به اینکه گرامشی فیلسوفی جامع‌العلوم بود و به دلیل گستردگی موضوعات مستلزم مطالعه مداوم و پژوهش در حوزه‌های گوناگون مانند فلسفه، ادبیات، سیاست، اقتصاد سیاسی، تاریخچه دولت‌های اروپایی، تاریخ، مباحثات زبان‌شناسی، تقابل میان فرهنگ سنتی و فرهنگ عامه، زبان و فرهنگ و گویش ساردنیایی و غیره بود. از سختی‌های ترجمه نامه‌های زندان این بود که برای آشنایی با مباحث و نظریات گرامشی لازم بود برخی از آثار مهم از گرامشی یا درباره گرامشی را به زبان اصلی یا فارسی بخوانم. عناوین بسیاری از کتاب‌ها و مقالات غیرایتالیایی را که در نامه‌ها و پانوشت‌ها به زبان‌های اصلی (فرانسه، آلمانی، انگلیسی و حتی رومانیایی) آمده‌اند باید به فارسی برمی‌گرداندم تا فهم متن برای خوانندگان آسان‌تر شود. هرجا در متن با دشواری‌هایی روبه‌رو شدم به ترجمه‌های انگلیسی و فرانسه نیز مراجعه کردم تا تعبیر و تأویل متن دقیق‌تر شود. گرامشی در برخی از نامه‌ها به زبان و گویش ساردنیایی می‌نویسد که فهم این گویش و ترجمه آن به فارسی واقعا کاری وقت‌گیر است. تنظیم نام‌نامه کتاب هم کاری شاق است که وقت و انرژی بسیار زیادی می‌طلبد. در مجموع ترجمه نامه‌ها با تمامی این جزییات نیاز به صرف وقت و انرژی فراوان و تلاش و زحمت چندین ساله داشت و، در عین حال، پروسه‌ای بود بسیار لذت‌بخش، مفید و آموزنده.

‌به ‌طور کلی درونمایه‌های نامه‌ها چیست و چه اهمیتی دارند؟

به کارگیری واژه‌نامه‌های خصوصی در مورد نامه‌های گرامشی شاید چندان دقیق نباشد. گرامشی نامه‌هایش را تحت نظارت مقامات زندان می‌نوشت و سانسور در مورد بسیاری از نامه‌هایش اعمال می‌شد. بنابراین به گفته گرامشی او قادر نبود مکنونات قلبی‌اش راراحت روی کاغذ آورد. از‌سوی دیگر گرامشی خوش نداشت نقش قربانی را به خود بگیرد و بی‌پرده درباره درد و اندوه و شکنجه‌هایش بنویسد. چنان‌که می‌بینیم در سطرسطر نامه‌هایش می‌کوشید به اعضای خانواده‌اش حس امید و زندگی ببخشد و نامه‌هایش را با حس و تفکری رهایی‌بخش درآمیزد. لحن گرامشی در نامه‌ها کاملا باورپذیر، به دور از شعارزدگی و عاری از فخرفروشی است. محدودیت‌های زندان نه تنها به نقاط ضعف در نامه‌های گرامشی بدل نشد، بلکه می‌بینیم که چگونه گرامشی به لطف شگردهای ادبی و زیبایی‌شناسی و نبوغ خاص خود این کاستی را جبران و آن را به نقطه قوت در نامه‌هایش تبدیل کرد و درست اینجاست که با وجه جدیدی از گرامشی روبه‌رو می‌شویم.

در نامه‌ها به گفته داریو فو گرامشی را در جایگاه روایت‌پرداز و داستان‌سرایی قهار می‌بینیم. گرامشی با نقل داستان‌هایی با مضمون ادبی و تشبیه وضعیت روحی‌اش به آن داستان‌ها، با ارجاع به حکایت‌های عامیانه و فولکلور و قصه‌هایی که در کودکی شنیده زیباترین و بدیع‌ترین تمثیل‌های ادبی را رقم زده و شاهکاری در عرصه نامه‌نگاری خلق کرده است.به تعبیر پازولینی «نامه‌های زندان» ادبی‌ترین اثر گرامشی است. درونمایه نامه‌ها از یک‌سو مسائل خانوادگی، مسائل روزمره، عاطفی، نحوه آموزش فرزندان و وضعیت سلامت روحی و جسمی گرامشی و افراد خانواده اوست و ازسوی دیگر در بطن این مسائل روزمره و در یک‌یک دیدگاه‌های گرامشی درباره مقولات گوناگون شاهد تلاش نبوغ‌آمیز گرامشی هستیم برای بررسی همه‌جانبه مساله اصلی او یعنی نحوه سربرآوردن فاشیسم و دلایل ناکامی جنبش‌های انقلابی و رد و نشانی از مفاهیم کلیدی‌ او همچون هژمونی، تقابل میان روشنفکران سنتی و روشنفکران ارگانیک، جامعه سیاسی و جامعه مدنی، تاریخی‌گری، مسائل فرهنگی و ادبی، ادبیات عامیانه و فولکلور و الخ.

‌آیا چهره‌ای که از گرامشی در این نامه‌ها می‌بینیم، با تصویر عمومی او که توسط هم‌فکرانش و به‌طور کلی چپ‌گرایان ترسیم شده، منطبق است؟

کروچه، در 1947، هنگامی که «نامه‌های زندان» برای نخستین‌بار منتشر شد، نوشت؛ برخلاف تصور رایج که گرامشی را یک انقلابی لنینیستی و تندرو می‌دانستند، بسیاری از احزاب کمونیست پاره‌ای از آرای او را به دلیل انعطاف‌پذیری و گشودگی‌اش برای رسیدن به حقیقت و بیان حقیقت برنمی‌تابیدند و اذعان ‌کرد که این کتاب را حتی احزاب غیرکمونیستی هم باید بخوانند. گرامشی از جزم‌اندیشی و تندروی در جریان‌های مارکسیستی انتقاد می‌کرد. برای مثال، باور داشت کمونیسم زیبایی و متانت را نقض نمی‌کند و کارگران نیز باید به تعمق در هنر و آفریدن هنر متمایل ‌شوند. کارگران نیز باید بافرهنگ شوند و در باب پاره‌ای مسائل آگاهی کسب کنند، اما در درون حزب با این دیدگاه‌های او مخالفت می‌شد و چنان‌که می‌بینیم گرامشی خیلی زود راهش را از هم‌قطارش آمادئو بوردیگا، از دیگر رهبران حزب کمونیست ایتالیا، جدا کرد. گرامشی در زندان از جریان‌ها و فعالیت‌های سیاسی و حتی رفقای قدیمی‌اش دور مانده و از تحولات سیاسی جدیدی که در حال رخ دادن بود، بی‌خبر مانده بود. کمینترن در 1928 مسیر جدیدی در سیاست پیش گرفته بودکه با نظریه‌های گرامشی همخوانی نداشت و ما در آثار دوران زندان گرامشی با روایت تازه‌ای از مارکسیسم روبه‌رو می‌شویم که با مارکسیسم ارتدوکس و مارکسیسم- لنینیسم تفاوت‌هایی دارد. گرامشی در دورانی که غالب روشنفکران دچار سیاست‌زدگی یا اقتصادزدگی شده بودند (در این زمینه می‌توانیم به دیدگاه کروچه درباره مفهوم ماتریالیسم تاریخی رجوع کنیم) به میانجی مفهوم فرهنگ و هژمونی فرهنگی راه‌های جدیدی برای اندیشیدن به سیاست می‌گشاید، که البته ادامه و تکمیل برخی از مطالعاتش در دوره پیش از زندان بودند و چنین نیست که بسیارناگهانی و به مقتضای شرایط سخت زندان به این نظریات و آرا رسیده باشد.

‌در پایان بفرمایید فکر می‌کنید این نامه‌ها برای مخاطب امروزی ایرانی چه پیامی می‌تواند داشته باشد؟

اگر از جایگاه مترجم بخواهم بگویم، گرامشی با آنکه درباره مسائل و جریانات هم‌عصر خود قلم می‌زندیک ویژگی شاخص دارد و آن معاصر بودن اوست. هر خواننده‌ای بسته به تاریخ سیاسی و تاریخ فرهنگی دوره خویش می‌تواند با او وارد گفت‌وگو شود و در مسائل و بحران‌های زمانه خود به شیوه‌ای گرامشیایی تأمل کند. طبق مفاهیم گرامشیایی ما باید سعی کنیم هرگونه فعالیت سیاسی را بر اساس دوگانه گرامشی، یعنی «قدرت قهری» یا «استیلای فرهنگی»، تحلیل و واکاوی کنیم. در تحلیل ساختار قدرت ناگزیریم دو شیوه اجماع و قهر را همزمان بررسی کنیم تا قادر شویم شکاف‌ها و ترک‌های موجود در ساخت قدرت را بهتر مشاهده کنیم و از تحلیل‌های سطحی و ساده‌انگارانه دوری کنیم. در زمانه بحران‌ها و در نبود روشنفکران ارگانیک (ملی و مردمی) مردم خود باید اندیشیدن انتقادی و منسجم را بیاموزند و به آگاهی و معرفت برسند تا در دام گفتارهای هژمونیک قدرت درنغلتند. گرامشی از ما دعوت می‌کند که شکلی تازه و پویا از آگاهی و دانش را برسازیم که در واقعیت زندگی ریشه دارد و به واسطه روح جمعی میان مردم و برای مردم تکثیر می‌شود و مردان و زنان را نسبت به نقش سرنوشت‌ساز خود آگاه می‌کند. در یک کلام؛ گذر از انفعال به کنش‌گری. گذر به کنش انتقادی. گذر از فهم عام به فهم درست.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...