سرخ کلاهان (پارتیزان‌های کمونیست که در کوهستان پناه گرفته‌­اند) و سیاه کلاهان (نیروهای دولتی) بر سر دهکده کاستلوس می­‌جنگند... کشیش یاناروس، که میان عشق به عدالت (که او را در جانب پارتیزان‌ها قرار می­‌دهد) و عشق به مسیح (که پارتیزانها انکار می­‌کنند) دوپاره شده است... پسر دستور می دهد که پدر را که قصد دارد تا این دهکده لعنتی را ترک گوید، اعدام کنند.

برادرکشی | نیکوس کازانتزاکیس (برادران دشمن) [Oi aderfofades].
برادرکشی
(برادران دشمن) [Oi aderfofades]. رمانی از نیکوس کازانتزاکیس (1) (1883-1957)، نویسنده یونانی، که نخستین تحریر آن به سال 1949 نوشته شد و به سال 1954 در آن تجدیدنظر شد و به سال 1963 در آتن انتشار یافت. این رمان شرح داستانهای فاجعه­‌بار جنگ داخلی است که از 1944 تا 1947 یونان را به خاک و خون کشید. محل وقوع این داستانها کاستلوس (2)، دهکده‌­ای یونانی در اپیروس (3)، است. سرخ کلاهان (پارتیزان‌های کمونیست که در کوهستان پناه گرفته‌­اند) و سیاه کلاهان (نیروهای دولتی) بر سر دهکده کاستلوس می­‌جنگند. از کاستلوس که سه بار به تصرف پارتیزان‌ها درآمده است و سه بار نیروهای انتظامی آن را باز پس گرفته‌­اند، چیزی جز ویرانی و سوگ و مرگ بر جای نمانده است. بابا یاناروس (4)، کشیش دهکده، می­‌کوشد تا از ورای این درگیریهای بی‌­پایان اراده خداوندی را دریابد. اما اراده خداوندی مطرح نیست. انسان آزاد است و به عکس، اوست که باید راهش را برگزیند و تصمیم بگیرد و از خداوند بخواهد تا آن تصمیم‌ها را برآورده کند. به گفته نویسنده، انسان باید «ماهی راهنمای خداوند» باشد. کشیش یاناروس، که میان عشق به عدالت (که او را در جانب پارتیزان‌ها قرار می­‌دهد) و عشق به مسیح (که پارتیزانها انکار می­‌کنند) دوپاره شده است، می‌­بیند که شانس آشتی روز به روز کمتر می‌­شود. چون پسر خود او رهبر پارتیزان‌هاست، یاناروس شبی برای برقراری صلح به دیدنش می­‌رود، به شرط آنکه او نیز متعهد شود که دست به خشونت نزند. پسر قول می‌­دهد، اما همین که دهکده اشغال شد، عهد خود را می­‌شکند و دستور می‌­دهد تا کسانی را که از پیوستن به پارتیزان‌ها سر باز می‌­زنند اعدام کنند. و حتی پدر خود را نیز، در آن زمان که قصد دارد تا این دهکده لعنتی را ترک گوید، اعدام می‌­کند. این کتاب فوق­‌العاده، که درست پس از پایان جنگ داخلی نوشته شد، خشونت و تعصب و کوردلی انسانهای درگیر نفرت را بی‌­هیچ برگشتی محکوم می­‌کند. نومیدی خفقان‌­آوری در میان صفحات این کتاب، که فشرده‌­ترین و پرشورترین نوشته‌­های کازانتزاکیس است، جریان دارد. با این همه، از میان این کشتارها و بن­‌بست‌هایی که انسانها را در فشاری بی­‌رحمانه خرد می­‌کند، روزنه امیدی به چشم می­‌خورد: حفظ عشق به دیگران و مفهوم برادری تا پایان راه؛ و جان دادن در راه این مبارزه. راهی بس دشوار است که به مرگ و شهادت می‌­انجامد، اما همواره راه قهرمانان کازانتزاکیس بوده است.

مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش

1.Nikos Kazantzakis 2.Kastellos 3.Epirus 4.Yannaros

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...