از اختلاف نظر تا اختلاف عمل | دین آنلاین


همه ما اختلاف نظرهای متعددی را در حوزه‌های متنوع و حتی غیر قابل احصا، تجربه کرده‌ایم. از اختلاف نظر با شریک زندگی‌مان بر سر تعیین جای وسایل منزل و ترتیب تقدم و تأخر انجام کارهای آن گرفته تا روش اداره جامعه و سیاست کلان، مسائل اقتصادی، روابط بین‌الملل، مباحث اخلاقی، کلامی، دینی، الهیاتی، فلسفی و… . آری خوانندگان این متن احتمالاً هر کدام – علی قدر مراتبهم- دستی بر آتش این اختلاف نظرها داشته‌اند و کم و بیش بسیاری از انواع آن را تجربه کرده‌اند.

اختلاف نظر» [Disagreement] برایان فرانسیس [Bryan Frances]

اما شاید تعداد بسیار کمتری از ما به چرایی بروز این اختلاف نظرها فکر کرده باشیم؛ اینکه منشأ این اختلاف‌ها کجاست و این همه تعارض دیدگاه چرا وجود دارد. دسته‌ای از اختلاف نظرها بر اساس تضاد منافع یا رقابت افراد شکل می‌گیرد که از قضا این نوع اختلاف نظر کم هم نیست. اما منظور این یادداشت تنها معطوف به آن نوع اختلاف عقاید در حوزه‌های گوناگون است که طرفین بدون اینکه لزوماً منفعتی از جانب‌داری یکی از طرف‌ها داشته باشند با یکدیگر اختلاف دارند.

برای مثال می‌توان دو فردی را در نظر گرفت که به لحاظ فردی از نظام سیاسی حاکم بر جامعه خود، لزوماً نه منتفع می‌شوند و نه متضرر اما یکی از حفظ و تقویت همان نظام سیاسی دفاع می‌کند که دیگری مبارزه و مخالفت با آن را مهم‌ترین اولویت و بلکه وظیفه خود می‌داند.

در عرصه اخلاقی نیز اختلاف نظر کسی چون ایمانوئل کانت که معتقد بود تحت هیچ شرایطی، گفتن دروغ مجاز نیست – ولو افلاک در هم بریزد- با سعدیِ ما که می‌گفت «دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز» بر کسی پوشیده نیست.

در عرصه الهیاتی هم بین کسی چون ابوحامد غزالی که جهانِ هستی را «نظام احسن» می‌دانست و معتقد بود سهو و خطایی بر قلمِ صنعِ آن نرفته است با حافظ که این نظر را نوعی اغماض و «خطا پوشی» می‌پنداشت – پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت / آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باشد- اختلاف نظر جدی وجود دارد.

حال یافتن ریشه این نوع اختلاف نظرهای معرفتی کار ساده‌ای نیست. فارغ از وجوه روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و … این نوع از اختلاف نظرها، حتی به لحاظ فلسفی نیز می‌توان برای آن، ابعاد مختلفی را متصور شد.

این مسئله موضوعی است که به تازگی در معرفت‌شناسی فلسفی مورد توجه قرار گرفته است تا جایی که کتاب‌هایی به همین نام منتشر شده‌اند. یکی از این کتاب‌ها – و احتمالاً جدیدترین‌شان- به نام «اختلاف نظر» [Disagreement] نوشته برایان فرانسیس [Bryan Frances] با قلم روان غزاله حجتی به فارسی برگردانده و توسط انتشارات کرگدن منتشر شده است.

از نظر راقم این سطور که سال‌ها است در موارد بسیار متنوع، اختلاف نظرهای متعددی را تجربه کرده – و گاه حتی از به وجود آمدن اختلاف نظر با خویش نیز در امان نبوده تا جایی که در مواردی به نوعی افسردگی معرفتی نیز دچار شده است – این کتاب می‌تواند ورودی قابل ملاحظه‌ای به این مسئله پیچیده و غامض باشد.

روش کتاب البته مبتنی بر یک صورت‌بندی کلی است که هر کدام از بخش‌های آن به اجزای کوچک‌تری تقسیم می‌شوند.

در بخش‌های اولیه نویسنده به خوبی نشان داده برخی از اختلاف نظرهایی که ما با اطرافیان‌مان در حوزه‌های مختلفِ شخصی، سیاسی، حقوقی، اخلاقی و … احساس می‌کنیم، اساساً اختلاف نیستند! برایان فرانسیس – نویسنده کتاب- با «موهوم» خواندن این دسته از اختلاف نظرها توضیح می‌دهد که پی بردن به این که چه چیزی اختلاف نظر واقعی است و نه موهوم، چندان هم ساده نیست و در اغلب موارد منوط به بحث‌هایی طولانی و دقیق است.

شاید مطالب این بخش را به نوعی یادآورِ سقراط و روش فلسفه‌ورزیِ او باشد. روشی که سقراط در آن با سئوال‌های پی در پی، جزئی‌تر و البته هوشمندانه نشان می‌داد که اگر چه طرف مقابل او در بحث، ادعای مخالفت با سقراط را در فلان مساله داشت اما با جلو رفتن بحث و نور انداختن سقراط بر زوایای دیگر و بعضاً تاریک آن، او نیز متقاعد می‌شد و کم‌کم می‌پذیرفت که با سقراط اختلاف نظر چندانی ندارد یا دست‌کم نمی‌تواند موضع پیشین خود را همچنان صادقِ لارَیبَ فیه تلقی کند.

نویسنده در مقدمه‌اش بر این کتاب به ذکر تجربه شخصی خود می‌پردازد مبنی بر اینکه بارها اتفاق افتاده در موضوع واحدی مقالات متعددی نوشته اما هر بار که دست به نوشتن مقاله جدیدی می‌برد، متوجه این مهم می‌شود که مقالات پیشینش چه ایراداتی داشته که قبلاً متوجه آنها نبوده است.

این تجربه نیز از قضا برای نگارنده این سطور نیز به تواتر رقم خورده و همزادپنداری وثیقی میان خود با صاحب تجربه فوق احساس می‌کند تا جایی که وقتی به لطف اینترنت به نوشته‌های چندسال پیش خود بر می‌خورد، سوگمندانه به خواندن آن همه یاوه‌ای که از ذهنش تراوش کرده تأسف می‌خورد و همزمان بیم آن را دارد که زمانی نه چندان دور از راه برسد که با دیدن همین سطور نیز کم و بیش همان حس کزایی، برایش تداعی شود! همچنین این مساله، یادآور خاطره خواندنی دکتر علی شریعتی از استادش ژرژ گورویچ است. مرحوم شریعتی در یکی از آثارش نقل می‌کند که در محضر استادش، در حال ارائه کنفرانسی بود که به فراخور موضوع آن، به نقل عبارتی می‌پردازد که گورویچ در یکی از کتاب‌هایش گفته بود. گورویچ با شنیدن آن عبارت، سخن شریعتی را می‌برد و با صراحتی نسبتاً عبوسانه می‌گوید این حرف مزخرف را از کجا آورده‌ای؟

شریعتی از شرم استاد، نمی‌گوید که جناب‌عالی خود چنین گفته‌اید، بلکه صرفاً به ذکر نام کتاب بسنده می‌کند. اما از آنجایی که کتاب مذکور در میان دانشجویان مشهور بود، اهل کلاس به خنده می‌افتند و گورویچ با همان صراحت اما این بار مشفقانه می‌گوید آن حرف را من چند سال پیش گفته‌ام و در این چند سال به حیات فکری و زیست مطالعاتی‌ام ادامه داده‌ام و اکنون به بطلان آن سخن پی برده‌ام. آری این نمونه‌ای از اختلاف نظرهای آدمی با خودش است که احتمالاً برای عموم محققان و پژوهشگران اگر به تجربه در نیامده باشد، دست‌کم درک کردنی و فهمیدنی است.

اما یکی از بحث‌های مهم در مسئله اختلاف نظر، سطح دانش، معلومات و تاملات افراد در موضوع مورد اختلاف است. چیزی که نویسنده آن را تحت عنوان «برتریِ معرفتی» مطرح می‌کند. ما در موارد مختلف از فلسفه تا دین، سیاست و … با هم بحث می‌کنیم و طبعاً دارای اختلاف نظر هستیم. اما لزوماً سطح معرفتی ما در تمام این موارد لزوماً با یکدیگر برابر نیست. نفس وجود این تفاوتِ سطح می‌تواند به اختلاف نظر منجر شود. بالاتر از آن باید بگویم اساساً اگر اختلاف سطحی در درک و معرفت موضوع مورد بحث وجود داشته باشد، در اغلب موارد، بروز سطحی از اختلاف نظر ناگزیر و ناگریز است.

آری ما باید در مباحثات خود، برتری معرفتی را لحاظ کنیم اما این مهم نباید ما را به خلط آن با مساله «من قال» – چه کسی می‌گوید؟- و «ماقال» – چه می‌گوید؟- مبتلا کند. چنانکه در حدیثی از حضرت امیر(ع) نقل شده است: «انْظُر اِلی ما قالَ و لا تنظُرْ الی مَنْ قال؛ نگاه کن ببین چه گفته شده است، نگاه نکن ببین چه کسی این را گفته است».

شاید به ذهن برخی از خوانندگان برسد که اگر در مباحثات خود، لازم است برتری و فروتری معرفتی را لحاظ کنیم و یکی از معیارهای ما در پذیرش سخن باید این باشد که گوینده‌اش چقدر در آن موضوع مشخص صاحب نظر است، پس قاعده «من قال و ماقال» منتفی است. چنانکه برخی به خطا حدیث مذکور را در تقابل با آیه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلَیٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر فاسقی برایتان خبری آورد، نیک وارسی کنید، مبادا به نادانی گروهی را آسیب برسانید و [بعد،] از آنچه کرده‌اید پشیمان شوید»(سوره حجرات، آیه ۶، ترجمه محمدمهدی فولادوند) قلمداد کرده‌اند و با اجتهادی از جانب خود، حکم به منسوب نبودن آن به حضرت امیر داده‌اند.

غافل از اینکه آیه مورد اشاره ناظر به «خبر» است و حدیث مذکور دلالت بر «دلیل» دارد. به بیان دیگر اگر فرد ناباب و ناموجهی همچون ولیدبن عقبه (که مفسران نوشته‌اند آیه درشان او نازل شده است) برای ما خبری آورد، به حکم عقل (پیش از حکم شرع) نباید قبل از بررسی‌های لازم، آن را منشاء اثر قرار دهیم. اما حدیث امام علی (ع) اساساً در مورد خبر نیست و زمینه سخن حضرت اساساً متفاوت با زمینه‌ای است که آیه فوق‌الذکر در آن نازل شده است. به بیان دقیق‌تر آن حدیث ناظر به حوزه نظر است اما این آیه ناظر به حوزه عمل. چنانکه برایان فرانسیس به درستی میان اختلاف نظر در حوزه باور و اختلاف نظر در حوزه عمل تفاوت قائل می‌شود و حدود و ثغور آن را به دقت ترسیم می‌کند.

اختلاف نظر برایان فرانسیس  ترجمه غزاله حجتی

اما ناگفته پیدا است که منشأ اختلاف نظر تنها محدود به برتری و فروتری معرفتی هم نیست. ای بسا افرادی که در موضوعی واحد با هم از سطح معرفتی نسبتاً یکسانی برخوردارند اما در همان موضوع، اختلاف نظر جدی با یکدیگر دارند. این همان مقوله‌ای است که نویسنده از آن تحت عنوان اختلاف نظر میان هم‌تایانِ معرفتی یاد می‌کند که توضیح آن مجالی بیش از این مقال می‌طلبد.

اگر این یادداشت با سخنی از هراکلیتوس (از فیلسوفان پیشاسقراطی در یونان باستان) شروع شد، شاید بد نباشد آن را با کلامی از هاریس والپل تمام کنیم که گفته بود: «این جهان برای کسی که فکر می‌کند، کمدی است و برای کسی که حس می‌کند تراژدی؛ از این رو دموکریتوس خندید و هراکلیتوس گریست»!

مسئله «اختلاف نظر» ابعادی به مراتب وسیع‌تر و پیچیده‌تر از آن دارد که در این نوشته آمد و حتی بسیار بیش از آن چیزی است که برایان فرانسیس در کتاب خویش به آن پرداخته است اما در عین حال این کتاب می‌تواند برای کسانی که اختلاف نظرهای نسبتاً جدی در حوزه‌های مختلف فکری را تجربه کرده‌اند مفید باشد.

کتاب «اختلاف نظر» نوشته برایان فرانسیس با ترجمه غزاله حجتی و توسط نشر کرگدن در ۲۴۸ صفحه و با قیمت 65هزار تومان منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...