«ملاقات با جوخه‌ی آدم‌کُش» [A Visit from the Goon Squad] اثر جنیفر ایگان [Jennifer Egan]، برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر ۲۰۱۱ و بهترین کتاب قرن ۲۱ در نظرسنجی بی‌بی‌سی با ترجمه‌ فاطمه رحیمی‌بالایی از سوی نشر نقش جهان منتشر شد.

ملاقات با جوخه‌ آدم‌کُش» [A Visit from the Goon Squad]  جنیفر ایگان [Jennifer Egan]

به گزارش مهر، کتاب «ملاقات با جوخه‌ی آدمکُش» مجموعه سیزده داستانِ به‌هم‌پیوسته (رمان) است که هر داستان تکه‌یی از پازلِ «زندگی» است: تکه‌هایی با تعداد زیادی شخصیت که همگی در ارتباط با دو شخصیت محوری کتاب یعنی بنی‌سالازار مدیر یک کمپانی ضبط موسیقی و دستیارش ساشا هستند. تمرکز رمان روی شخصیت‌هایی است که بیش‌تر در کار موسیقی‌اند، به‌ویژه موسیقی راک و راک‌اندرول؛ شخصیت‌هایی خودویرانگر، که همان‌طور که پیرتر می‌شوند، زندگی، آن‌ها را به مسیرهای پیش‌بینی‌نشده و گاهی غیرمعمول هدایت می‌کند.

جنیفر ایگان (۱۹۶۲- شیکاگو) که منتقدان ادبی او را یکی از بااستعدادترین نویسندگان امروز آمریکا می‌دانند و با القابِ مارسل پروست پانک، ویلیام فاکنر راک‌اندرول و جان دوس‌پاسوسِ هیپی توصیفش می‌کنند، برای کتاب «ملاقات با جوخه‌ی آدم‌کُش»، توانست جایزه پولیتزر و جایزه انجمن منتقدان ادبی آمریکا را در سال ۲۰۱۱ از آن خود کند و عنوان بهترین کتاب قرن ۲۱ (از ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴) بی. بی. سی را به دست بیاورد.

علاوه بر این جوایز، این کتاب توانست عنوان «پرفروش‌ترین کتاب ملی» را از آن خود کند، به مرحله‌ی نهایی جایزه‌ی پن‌فاکنر راه یابد و بهترین کتاب سال نیویورک‌تایمز، واشنگتن‌پُست، بوستون‌گلوب، شیکاگو تریبون، و مجله‌های سالون و پیپِل را به خود اختصاص بدهد. دیگر رمان ایگان، «منهتن بیچ» (ساحل منهتن) -که عنوان بهترین کتاب سال ۲۰۱۷ را از آن خود کرده- نیز به‌زودی از سوی نشر نقش جهان منتشر می‌شود.

موفقیت «ملاقات با جوخه‌ی آدم‌کُش» تا آن‌جا بود، که بیش‌ترین نظر مثبت منتقدان ادبی و خوانندگان کتاب را در آمریکا و اروپا از آن خود کرد و از آن به‌عنوان رمانی «قوی و فراموش‌ناشدنی»، «عالی و بدون نقص» یاد کردند. مجله‌ی تایم آن را «کلاسیکی جدید از رمان آمریکایی»، نیویورک‌تایمز «نمایشی فوق‌العاده از هنر ایگان» و نیوزویک «اثری سنتی هم‌چون آثار دیکنز» معرفی کرد و لُس‌آنجلس‌تایمز «هوشمندانه‌ترین کتابی که می‌توانید در دست بگیرید و بخوانید.» و آن‌طور که واشنگتن‌پُست می‌نویسد، اگر به‌راستی می‌خواهید در عصر پُست‌مدرن، از خواندن کتابی لذت ببرید، آن کتاب فقط «ملاقات با جوخه‌ی آدمکُش» است: «اگر ایگان پاداشِ زیستِ همه‌ی ما در دنیای پُرمکر و چرندِ پُست‌مدرن است، پس پاداش کاملی است. موسیقی را بلند کنید لطفاً! بی‌خیالِ دیدن دوستان دوران مدرسه شوید و به جایش در "ملاقات با جوخه‌ی آدمکُش" غرق شوید.»

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

ما از ورای میز سیاه و صندلی قدرت بنی به یکدیگر نگاه کردیم. یک مکث قدرتمند و طولانی به دنبال آن نگاه آمد و من حس کردم بنی مرا به گذشته هل می‌دهد یا شاید این من بودم که او را هل می‌دادم به گذشته‌مان در سانفرانسیسکو، وقتی هر دو عضو گروه موسیقی‌مان بودیم و بنی نوازنده‌ی وحشتناک باس بود که به‌سختی قابل شنیدن می‌شد. پسربچه‌یی با پوست قهوه‌یی که موهای دستش زیاد بود و بهترین دوست من بود. من احساس خشم و عصبانیت زیادی کردم که باعث سرگیجه‌ام می‌شد. چشم‌هایم را بستم و تصور کردم که از میز عبور می‌کنم و سر بنی را از روی آن پیراهن قشنگش مانند گلی از شاخه جدا می‌کنم. و او را کشان‌کشان به اتاق انتظار شیکش می‌برم و روی میز ساشا رهایش می‌کنم.

از صندلی‌ام بلند شدم، اما بنی هم هم‌زمان بلند شده بود. می‌توانم بگویم از جایش جهیده بود، چون وقتی نگاهش می‌کردم هنوز نشسته بود و ناگهان آن‌جا ایستاد.
پرسیدم: «ناراحت نمی‌شی از پنجره‌ت بیرون رو تماشا کنم؟»
«نه، اصلاً.» صدایش متأثر نبود، اما من بو کشیدم که متأثر است. تأثر بویی مثل سرکه دارد.
به‌سمت پنجره رفتم. وانمود کردم که به منظره‌ی بیرون نگاه می‌کنم، اما چشم‌هایم را بسته بودم.
بعد از مدتی حس کردم که بنی به من نزدیک شد و به‌آرامی پرسید: «تو هنوز موسیقی کار می‌کنی، اسکاتی؟»
«سعی می‌کنم. اما فقط برای خودم که یادم نره.» و توانستم که چشم‌هایم را بگشایم، اما به او نگاه نکردم.
«تو، با اون گیتارت، عالی بودین.» بعد پرسید: «ازدواج کردی؟»
«طلاق گرفتم. از آلیس.»
«می‌دونم. منظورم ازدواج دوباره‌ست.»
«الان چهار سال شده.»
«متأسفم، رفیق.»
«برای همه بهتر شد.» بعد به بنی نگاه کردم. پشتش به پنجره بود و من کنجکاو بودم بدانم آیا هرگز به آن منظره‌ی بیرون نگاه کرده است یا نه؟ آیا داشتن آن‌همه زیبایی، درست زیر پا، معنای خاصی برایش دارد یا نه؟ پرسیدم: «تو چی؟»

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...