دسیسه‌‏ی هیتلر در ایران | هم‌میهن


یکی از دلایلی که جنگ جهانی دوم بعد از گذشت بیش از ۷۵ سال از پایانش سالانه ده‌ها کتاب درباره‌اش منتشر می‌شود این است که هنوز داستان‌های فاش‌نشده زیادی وجود دارد که اکنون از آرشیوهای ملی بیرون می‌آیند. کتاب «شب ترور» [Night of the Assassins: The Untold Story of Hitler's Plot to Kill FDR, Churchill, and Stalin] نوشته هوارد بلوم [Howard Blum] هم یکی از این کتاب‌هاست که رویدادی را روایت می‌کند که یکی از رویدادهای عجیب جنگ جهانی دوم است که اگر طبق نقشه‌ای که هیتلر کشیده بود درست پیش می‌رفت، می‌توانست تاریخ را عوض کند.

شب ترور» [Night of the Assassins: The Untold Story of Hitler's Plot to Kill FDR, Churchill, and Stalin] نوشته هوارد بلوم [Howard Blum]

داستان با طرح صحنه‌ی منازعات و جنگ در سال ۱۹۴۳ آغاز می‌شود. متفقین در حال افزایش بودند و نیروهای متحدین در حالت تدافعی قرار گرفته بودند. هیتلر که ناامید از تغییر مسیر جنگ بود، فرصتی را در کنفرانس آتی تهران می‌دید و امید داشت با موفقیت در این عملیات ناکامی‌هایش تمام شود و بتواند جنگی را که داشت در آن شکست می‌خورد به مسیر دیگری ببرد.

هوارد بلوم در این کتاب داستان جالب «عملیات پرش بلند» را تعریف می‌کند؛ همان نقشه‌‌ی نازی‌ها برای ترور سه رهبر بزرگ در کنفرانس تهران در نوامبر 1943. نویسنده با استفاده از منابع آرشیوی روس‌ها که در 20 سال گذشته از محرمانگی خارج شده‌اند، همچنین دیگر منابع موجود، داستان هیجان‌انگیزی را تعریف می‌کند که چطور سرویس‌های اطلاعاتی نازی و یگان‌های ویژه‌ی کماندویی سعی کردند یک تیم ترور را به داخل ایران نفوذ دهند.

درحالی‌که این موضوع برای بسیاری از خوانندگان ممکن است فانتزی دور از ذهن باشد، بلوم عزم رهبران سازمان‌های اطلاعاتی آلمان را با تجزیه و تحلیل اطلاعاتی و خوش‌شانسی محض می‌آمیزد؛ شانسی که به نازی‌ها اجازه داد نه‌تنها یک برنامه‌ی عملیاتی دقیق را توسعه دهند، بلکه آن را به «خطرناک‌ترین مرد اروپا»، سرگرد اس‌اس اتو اسکورتسنی بسپارند. اسکورتسنی، کماندوی مورد علاقه‌ی هیتلر بود؛ همان مردی که عملیات آزادسازی بنیتو موسولینی را از زندان قله کوه با حمله جسورانه‌ی گلایدر رهبری کرد و همین کار او باعث شد تا دوباره موسولینی به قدرت برگردد.

در سوی دیگر روایت، مایک رایلی مأمور سرویس مخفی آمریکا قرار دارد که رئیس گارد سرویس مخفی فرانکلین روزولت است. رایلی درواقع مسئول زنده نگه داشتن روزولت، فرمانده‌ی کل قوا در دوران جنگ است که به‌خاطر فلج اطفال روی صندلی چرخدار می‌نشیند و این محافظت چالش جدی برای تیم امنیتی ایجاد می‌کند. مأمور ریلی به‌ویژه با زنده نگه داشتن روزولت در سفرهای مخفیانه‌ی متعدد به سه کنفرانس بزرگ استراتژیک متفقین در خارج از کشور در سال 1943، که همگی شامل سفرهای هوایی گسترده در یک هواپیمای ترابری بزرگ و بی‌دفاع است، به چالش کشیده می‌شود.

درحالی‌که بلوم داستانی را روایت می‌کند که پر از شخصیت‌های گلچین‌شده‌ است، خواننده یک داستان کلاسیک جاسوسی/ضدجاسوسی را دنبال می‌کند که نازی‌ها تلاش می‌کنند زمان و مکان اولین ملاقات میان روزولت، چرچیل و استالین را بفهمند که شایعه شده در اواخر سال 1943 اتفاق می‌افتد. نازی‌ها پس از تأیید مکان و زمان ملاقات، شبکه‌ای از مأموران در تهران را برای پشتیبانی از یک حمله‌ی احتمالی توسط تیمی کماندو آماده می‌کنند.

در همین حال، سازمان‌های مختلف اطلاعاتی متفقین تلاش می‌کنند تا آلمانی‌ها را در مورد جزئیات کنفرانس در بی‌خبری نگه دارند و در عین حال هرگونه تهدید احتمالی برای نشست مهم این سه رهبر را کشف کنند. مأمور رایلی نه‌تنها نگران آشیانه‌ی مأموران مخفی در تهران است، بلکه نگران نوع همکاری‌ با همتایان شوروی خود برای تضمین امنیت این سه رهبر هم هست.

این واقعیت که ایران عملاً تحت اشغال آمریکایی‌ها و روس‌ها قرار داشت، عامل بزرگی در برنامه‌های آن‌ها برای تأمین امنیت این دیدار بود. ایران به یک مسیر اصلی حمل ونقل برای کمک‌های نظامی، خوراکی و غیره‌ی آمریکا به شوروی تبدیل شد و هزاران سرباز آمریکایی، بریتانیایی و روسی کنترل شهرهای بزرگ و بنادر، به‌ویژه تهران را در دست داشتند. بلوم ماهیت بی‌رحمانه‌ی اقدامات احتیاطی شوروی را نشان می‌دهد، زیرا مأموران اطلاعاتی شوروی و پلیس مخفی ان.کا.و.د پیش‌درآمد کا.گ.ب بدنام، با شنیدن اولین نشانه از یک توطئه، عملیات گسترده‌ای را در تهران برای دستگیری هر تبعه‌ی آلمانی یا هوادار احتمالی این کشور آغاز کردند.

باوجود این اقدامات و تمهیدات امنیتی وسیع که توسط گارد امنیتی برای سه رهبر اتخاذ شد، آلمانی‌ها خیلی بیشتر از آنچه تصور می‌شد به انجام یک مأموریت انتحاری واقعی نزدیک شدند. اگرچه بحث‌های تاریخی وجود دارد که عملیات پرش بلند فقط یک عملیات ضداطلاعات شوروی برای متقاعد کردن روزولت و هیئت آمریکایی برای ماندن در محوطه‌ی سفارت اتحاد جماهیر شوروی بود تا تحت نظارت ان.کا.و.د قرار گیرند، بلوم این عقیده را با کوهی از شواهد پشتیبان بررسی می‌کند.

او اذعان می‌کند که شوروی بدون شک از این موقعیت استفاده کرده است، اما به‌طور قانع‌کننده‌ای نشان می‌دهد که تهدید نازی‌ها واقعی بوده و تقریباً به نتیجه رسیده است. نازی‌ها در مدیریت دارایی‌های اطلاعاتی خارجی با مسائل مشترکی مانند طمع، بی‌کفایتی و بدشانسی مواجه شدند که اگر این چالش‌ها نبود، آن‌ها می‌توانستند با موفقیت قاتلان خود را در نزدیکی سه رهبر بزرگ قرار دهند و به‌طور بالقوه یک مأموریت عملیات ویژه‌ی مهم را در طول جنگ به پایان برسانند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...