تقابل فرهنگ‌ شرق و غرب | الف


توسعه‌ی فن‌آوری‌های ارتباطی منجر به درهم‌آمیختگی میان مردم از فرهنگ‌های مختلف شده و به زبان به‌عنوان اصلی‌ترین وسیله‌ی تعامل میان انسان‌ها معنا و شکل جدیدی بخشیده است. این مسأله در ادبیات امروز جهان نیز جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده و درباره‌ی آن داستان‌ها و جستارهای بسیاری نوشته شده است. چنین آثاری اغلب به روش‌ها و رویکردهای نوین ارتباطی میان آدم‌ها می‌پردازند و در بیشتر مواقع هم قصه‌هایی ناب و تازه برای روایت کردن دارند؛ تلاش‌هایی که شاید بتوان آن‌ها را در راستای رسیدن به زبانی مشترک و احیای برج بابل در معنای تمثیلی آن دانست.

الیزا سوآ دوسپن [Elisa Shua Dusapin] خلاصه رمان زمستان در سوکچو» [Hiver a Sokcho یا Winter in Sokcho]

الیزا سوآ دوسَپَن [Elisa Shua Dusapin] نویسنده‌ای است که غالباً در چنین حوزه‌ای فعال بوده و آثارش به‌روشنی حکایت از تلاش او برای درک تفاوت‌های فرهنگی و ساختن راه ارتباطی آسان و مشترک میان ملت‌های مختلف دارد. الیزا سوآ دوسَپَن خود محصول درهم‌آمیختگی فرهنگ شرقی و غربی است و در خانواده‌ای زاده شده که مادر آن کره‌ای و پدرش فرانسوی است. دوسَپَن در مسیر حرفه‌ای خود نیز همواره به تلفیق این دو فرهنگ کاملاً متفاوت پرداخته است؛ به‌گونه‌ای که آداب و رسوم متنوع سرزمین مادرش را با ادبیات غنی زادگاه پدرش ترکیب نموده و میان آن‌ها زبانی مشترک برای درک یکدیگر یافته است.

دوسپن این تجارب را در آثارش که از کمیک‌استریپ گرفته تا قصه‌های کودکان و رمان برای بزرگسالان طیف گسترده‌ای دارند، نشان داده است. اولین رمان او «زمستان در سوکچو» [Hiver a Sokcho یا Winter in Sokcho] نماینده‌ی خوبی برای معرفی آثار این نویسنده‌ی متولد 1992 است. کتابی که از سوی منتقدین مورد استقبال واقع شد و جوایزی را در آمریکا و سوییس که زادگاه دوسَپَن است، دریافت نمود.

رمان «زمستان در سوکچو» به روایت تقابل فرهنگ‌های شرقی و غربی می‌پردازد و با ظرافتی موشکافانه تفاوت‌های میان آدم‌های برآمده از ملل و زبان‌های مختلف را به نمایش می‌گذارد. قصه در مسافرخانه‌ای کوچک اما شلوغ در شهر بندری سوکچو در کره‌ی جنوبی می‌گذرد. راوی داستان دختر جوانی است که شبیه خودِ نویسنده از پدری فرانسوی و مادری کره‌ای به دنیا آمده است. شاید در نگاه اول وجه غالب فرهنگی او شرقی به نظر بیاید؛ مخصوصاً چون پدر فرانسوی‌اش از همان اوان کودکی، او و مادرش را رها کرده و این دختر در جمع کره‌ای‌ها بزرگ شده است. اما علایق و رشته‌ی تحصیلی دختر که ادبیات فرانسوی است به خوبی نمایان‌گر نوعی ترکیب فرهنگی شرقی و غربی در اوست. تعاملاتش با مسافرانی که اغلب از اروپا می‌آیند نیز شاید به چنین مسأله‌ای دامن زده است.

نمای ورودی قصه با آشنایی گردشگر پیر فرانسوی به نام کراند با دخترک مسافرخانه‌چی راوی داستان رقم می‌خورَد. کراند و دخترک که رابطه‌ای شبه‌اسطوره‌ای را نیز تداعی می‌کنند، هم به تفاوت‌های میان یکدیگر علاقه نشان می‌دهند و هم از آن هراس‌هایی دارند. دخترک نشانه‌هایی از پدر در کراند می‌بیند و پیرمردْ جوانیِ خود را در او به یاد می‌آورد. کراند طراح کمیک‌استریپ است و برای استراحت و الهام گرفتن از طبیعت و جامعه‌ی متفاوت و غریب کره به این منطقه سفر کرده است. دختر این انگیزه‌ها را چندان درک نمی‌کند و گاهی بیگانگی و سوء‌تفاهم عمیقی میان خودش و او می‌بیند. آن‌ها طی مسیری پرفراز و نشیب در این داستان می‌کوشند با یکدیگر ارتباطی مفید و مثمرثمر برقرار کنند. ماجراهایی که نشان‌گر تکاپوی این دو آدم غریبه و در عین حال آشناست و بسیار پرکشش و شبیه همان داستان‌های کمیک‌استریپی طراحی شده‌اند که کراند می‌کشد؛ طرح‌هایی که البته نویسنده‌ی داستان نیز در آن تبحر دارد.

نویسنده در این داستان ریتمی تند با جملاتی کوتاه و کلماتی کوبنده برای روایتش انتخاب کرده و به همین‌خاطر است که مطالعه‌ی این اثر بسیار شبیه به خواندن یک مجموعه کمیک‌استریپ یا مشاهده‌ی یک سلسله تابلوی نقاشی است. او در توصیفْ به‌شدت تصویری و در نهایتِ خلاصه‌گویی عمل می‌کند. چنین سبکی در نوشتار فضایی را که داستان در آن رخ داده به شکلی ملموس‌تر برای مخاطب می‌سازد؛ شهری بندری که حتی زمستان و بارندگی‌های بی‌وقفه‌اش نمی‌تواند در روند فعالیت‌های ساکنانش رکودی به‌وجود بیاورد و یا حتی اندکی از سرعتشان برای انجام کارهای روزمره بکاهد. همه‌چیز پرشتاب می‌گذرد و زندگی بسیار شباهت به خط تولیدی دارد که افراد در مراحل مختلفش هرگز دست از کار نمی‌کشند و خستگی نمی‌شناسند. این مسأله ممکن است با روحیه‌ی رمانتیک و متفکر کراند چندان همخوانی نداشته باشد، اما با این حال او این فضا را بسیار دوست دارد و تلاش می‌کند خود را با آن مطابقت دهد. در نقطه‌ی مقابلش دخترک است که با کراند صبوری و تأمل بر مسائل مختلف را به‌تدریج می‌آموزد.

رمان «زمستان در سوکچو» علاوه بر نمایش دادن مناسبات میان انسان‌ها از فرهنگ‌های بسیار متفرق و متفاوت، به شناخت بخشی از فرهنگ کره نیز کمک می‌کند. راوی گرچه پرشتاب اما با تنوع بسیار از آداب و عادات و خوراکی‌های مردم سوکچو که بندری در نزدیکی مرز کره‌ی شمالی است، روایت می‌کند. گاه این معرفی فرهنگی چنان بر فضای رمان غلبه پیدا می‌کند که قصه در پشت آن محو می‌شود، اما راویِ بازیگوش با رفت و برگشت‌های فراوان، نهایتاً داستان‌هایی پرهیجان و غافلگیرکننده برای مخاطبش تعریف می‌کند و او را تا پایان بر مدار قصه نگه می‌دارد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...