دو کتاب علمی-تخیلی هندسی «تختستان» و «گویستان» [Flatland: a parable of spirituall dimensions] در یک مجلد، با مقدمه‌ای از آیزاک آسیموف مشهورترین نویسنده این سبک ادبی، داستانی درباره فضاهای خمیده و جهانی گسترش یابنده است.

تختستان و گویستان» [Flatland: a parable of spirituall dimensions]  ادوین ابوت ابوت [Edwin Abbott Abbott]

به گزارش ایرنا، ادبیات علمی‌تخیلی و ادبیات فانتزی دو سبک ادبی محبوب این روزهاست. این دو گاه در ارتباطی نزدیک با یکدیگر داستان‌هایی خلق می‌کنند که هم بنای علمی دارند و هم عنصر خیال و فانتزی در آن به‌وضوح دیده می‌شود. تختستان و گویستان از همین گروه آثار محسوب می‌شود که کتابسرای تندیس به تازگی آن را با ترجمه ناصر حافظی مطلق روانه بازار نشر کرده است.

کتاب تختستان شاهکار ادوین ابوت ابوت [Edwin Abbott Abbott] که در سال ۱۸۸۴ میلادی نگاشته شده داستانی هندسی است که در دنیای دوبعدی رخ می‌دهد. ساکنان این دنیای مسطح، شکل‌های هندسی نظیر پاره خط‌های راست، مثلث‌ها، مربع‌ها، چند ضلعی‌ها و دایره‌ها هستند. شخصیت اصلی داستان ابوت یک مربع است که علاوه بر توصیف دنیای تختستان از مکاشفاتش نسبت به دنیا های دیگر و بُعد سوم هم سخن می‌گوید. اما حاکمان تختستان بیان این مکاشفات را برای جامعه خطرناک می‌دانند ... .

آسیموف در مورد این کتاب نوشته است:

کمی کمتر از یک سده پیش، کتاب تختسنان ابتدا به شکل ناشناس توسط دانش‌پژوه بزرگ و مصمم حوزه ادبیات شکسپیری، ادوین ا. ابوت چاپ شدکه کتابی سرگرم‌کننده بود؛ هم برای خود نویسنده و هم به همان اندازه برای خوانندگانش. بازنمایی قدرت تخیل در آن نمودی پربار داشت و توصیفات سویفتی (اشاره به جاناتان سویفت نویسنده قرن ۱۸ انگلیس) هجوآمیزش از جامعه ای بیگانه، سبب کسب شهرتی شد که تاکنون هرگز فروکش نکرده است.

تا امروز احتمالا این کتاب هنوز بهترین کتابی است که می‌توان برای معرفی شیوه درک ابعاد بالاتر یافت. ما را در معرض درک نگرشی قرار می‌دهد که بر اساس آن ساکنان نقطستان (pointland)، خطستان (lineland) و تختستان (flatland) به جهان خود خو گرفته‌اند. آنها نه فقط از درک محدودیت چشم‌انداز خود ناتوانند، بلکه هر تلاشی برای وادار کردنشان به فرا رفتن از آن محدودیت‌ها هم خشمگینشان می‌کند. (ص. ۱۷ و ۱۸)

در فصل نخست این کتاب با عنوان ماهیت تختستان می‌خوانیم: دنیایمان را تختستان مینامم، البته خود ما این گونه نمینامیمش؛ بلکه بیشتر قصد دارم ماهیت آن را برای شما خوانندگان خوش اقبال که از نعمت زندگی در فضای سه بعدی برخوردارید واضح‌تر نمایم.

یک صفحه کاغذ بسیار بزرگ را تصور کنید که در آن پاره خط‌های راست، مثلث‌ها، مربع‌ها، پنج ضلعی‌ها، شش ضلعی‌ها و سایر شکل‌های هندسی به جای ثابت ماندن در جای خود، می توانند آزادانه بر سطح و در امتداد آن حرکت کنند؛ بسیار شبیه به سایه‌ها، با این تفاوت که سفت و سختند و لبه هایی درخشان دارند، اما امکان فرارفتن به بالاتر یا فرو آمدن به پایین تر از این سطح را ندارند. با این توصیف، اکنون درک صحیحی از سرزمین من و همنوعانم دارید. شوربختانه چند سال پیش، از این سرزمین با نام جهان من یاد می کردم، اما اکنون ذهنم به روی چشم اندازهایی فراتر از اشیاء باز شده است. (ص.۳۳)

کتاب گویستان شاهکار دیویس بورگر که در سال ۱۹۶۵ میلادی نگاشته شده شرح حال نوه مربع یعنی یک شش ضلعی است که در یک سیر اکتشافی عجیب درمی‌یابد دنیای او مسطح نیست بلکه رویه ای از یک کره سه بعدی بوده و دارای انحناست لذا باید نامش را به جای تختستان گذاشت گویستان.

او در ادامه اکتشافات خود متوجه این نکته عجیب می‌شود که این دنیای خمیده در حال انبساط نیز هست. اما دانشمندان و دانشگاهیان گویستان با او مخالف هستند....

پیش درآمد آسیموف بر این کتاب اینگونه آغاز می‌شود:

چرا ضروری بود که ادامه‌ای برای داستان تختستان نوشته شود؟

داستان تختستان که در دهه ۱۸۸۰ میلادی چاپ شد، داستان هندسی جذابیست که از دید تعاملات شخصی‌هایی زنده و اندیشه‌ورز، به شکل ساده‌ای رازهای تفکر ابعادی و حتی مفهوم فراگیر اما در کناشدنی بعد چهارم را برای خوانندگان بیان می‌کند (...)

اگر بخواهم یک دلیل بیاورم، داستان اصلی تختستان فقط راجع به ریاضیات نیست. این داستان همچنین شرح جامعه‌ای است که در آن پیش فرض‌های مقطعی سبب به وجود آمدن نظام طبقاتی تبعیض آمیزی به ویژه در مورد زنان گشته و نگاه سنتی رایج عصر ویکتوریایی به زنان، به عنوان گونه‌های بسیار دون‌پایه حیات، بی هیچ اگروامایی پذیرفته شده است. (ص. ۱۷۹)

در بخشی از این کتاب آمده است: از دید ما که موجوداتی سه بعدی هستیم، زندگی در یک صفحه به طرز وحشتناکی کسل کننده به نظر می آید. تنها چشم اندازی که یک تختستانی می بیند شکل پاره خط است. به علاوه تا آنجایی که می‌دانیم، کمی تفاوت در رنگ‌ها هم وجود دارد. به روایت آقای مربع، در گذشته تفاوت رنگی وجود نداشت. پنج ضلعی‌ای به نام کروماتیستیس که هنر رنگ آمیزی را کشف کرد، صنعت مد جدیدی به راه انداخت که بسیار محبوب و فراگیر شد. همه تختستانی‌ها شروع به رنگ آمیزی اضلاعشان کردند، هر ضلع به یک رنگ. نتیجه نه فقط زندگی دلپذیرتر، بلکه شناسایی متقابل آسان تر اشخاص هم بود. دیگر نیازی به آموزش هنر و دانش نگریستن به زوایا وجود نداشت؛ مهارتی که نجیب زادگان در آن پیشتاز بودند و از این به بعد، این برتری آنان بر طبقات پایین به یغما می‌رفت. این کار به نوبه خود حسادت و اصطکاک بین طبقات متساوی الساقین ممکن بود خودش را با چند رنگ رنگ آمیزی کند و در چشم سایرین یک پنج ضلعی محترم به نظر بیاید. همان گونه که انتظار می رفت، این وضعیت دیری نپایید. دایره ها و چندضلعی‌ها که به نتیجه رویارویی آشکار با موجودات تیززاویه بدبین بودند، سراغ نقشه‌های مخفیانه رفتند. (ص. ۱۹۹)

کتابسرای تندیس تختستان و گویستان را در ۴۴۰ صفحه و شمارگان ۵۰۰ نسخه منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...