جاسوس دوطرفه | سازندگی


شب مهتابی ۲۹ ژانویه ۱۹۴۳، انفجاری مهیب ساکنان نزدیک کارخانه هواپیماسازی، د. هوی‌لند در حومه لندن را از خواب پراند. سپیده که سر زد، کارگرانی که به کارخانه تولید بمب‌‌فکن سریع و کارآمد ماسکیتو بازگشتند، درحالی‌که ویرانی‌های مهیب را بررسی می‌کردند، سر خود را تکان می‌دادند. بااین‌حال همه‌چیز آنطور که به‌نظر می‌رسید نبود. درواقع هیچ‌چیز نبود. تمام این نمایش به‌نفع مامور شگفت‌انگیز زیگزاگ رقم خورد.

مامور زیگزاگ» [Agent Zigzag : a true story of Nazi espionage, love, and betrayal] بن مکینتایر [Ben Macintyre]

مامور زیگزاگ که برای دوستان، عاشقان و پلیس با عنوان ادی چپمن شناخته می‌شود، از هر نظر بدیع‌ترین دارایی اطلاعاتی بریتانیا بود. او جنایتکاری کهنه‌کار بود که تبدیل به ماموری دوجانبه شده بود و در مدت کار خود به‌عنوان یک جاسوس، بین بریتانیا و آلمان، فرانسه و نروژ اشغالی فعالیت می‌کرد. ماجراجویی‌های باورنکردنی او در زمان جنگ، که در کتاب مسحورکننده و جذاب «مامور زیگزاگ» [Agent Zigzag : a true story of Nazi espionage, love, and betrayal] بن مکینتایر [Ben Macintyre] بازگو می‌شود، دسیسه‌های جاسوس در برابر جاسوس جان لوکاره را با نمایش کمدی اِولین وو ترکیب می‌کند. این رمان در سال 2007 منتشر شد و به‌مرحله نهایی جایزه کاستا راه یافت و مورد تحسین بسیاری قرار گرفت از جمله جان لوکاره که آن را رمانی بسیار عالی با بیانی باشکوه، بسیار سرگرم‌کننده و تکان‌دهنده توصیف کرد. این رمان با ترجمه شیوا ابراهیمی در نشر خوب منتشر شده است.

ادی چپمن اشتهای سیری‌ناپذیری برای خطر داشت. حرفه دزدی از گاوصندوق و صندوق‌های پول او، در سال ۱۹۴۱ تغییری ناگهانی پیدا کرد. پس از اتمام دوره سه‌ساله زندان در جزیره جرسی، او خود را مانند بقیه ساکنان جزیره در زیر حکومت نازی‌ها دید. سلسله‌وقایعی غیراخلاقی او را به زندانی در فرانسه اشغالی کشاند و در آنجا به‌عنوان جاسوس آلمانی استخدام شد. در اولین مأموریت خود به بریتانیا، فورا خدمات خود را به کشور خود ارائه داد.

بریتانیا و آلمان، که هریک به اشتباه به این باور رسیده بودند که طرف دیگر یک شبکه جاسوسی بسیار کارآمد دارد، به‌دنبال مامور بودند. آقای چپمن که بوی فرصتی مناسب به مشامش خورده بود، از آن استفاده کرد. آقای مکینتایر، نویسنده روزنامه تایمز لندن، تصویری دقیق را از پرونده‌های تازه عمومی‌شده ام.آی.۵ درمورد نحوه آموزش جاسوسی در رایش سوم و تلاش ناامیدانه بریتانیا برای بیرون‌راندن دشمن از مسیر کارزار اطلاعات غلط به دست می‌دهد.

در این فضای پرتب‌وتاب، آقای چپمن همچون گیاهی عجیب‌وغریب سربرآورد. او باکی از خطر نداشت و در مواقع تحت‌فشار خونسرد بود. او که اساسا یک دروغگو متولد شده بود، می‌توانست ساعت‌ها بازجویی را بدون اینکه عرق کند تحمل کند. او به زبان‌های فرانسوی و آلمانی مسلط شد، مهارت‌های ویژه خود را به‌عنوان یک متخصص مواد منفجره تقویت کرد، یاد گرفت چگونه با جوهر نامریی بنویسد و به‌سرعت در کار کف‌روی مقادیر زیادی پول نقد از زیر دست عوامل آلمانی و بریتانیایی خود خبره شد.

هیچ‌کدام از دوطرف مطمئن نبودند که در چه موقعیتی گرفتار شده‌اند. یکی از جاسوسان بریتانیایی گزارش داد: قضاوت درمورد عملکرد ذهن چپمن آسان نیست. او کم‌سخن بود. در اولین مأموریت خود به آلمان، آقای چپمن دو وسیله انفجاری را به‌دست آورد که در قالب زغال‌سنگ پنهان شده بودند، که در این زمینه به طرف آلمانی اطلاع داد، قصد دارد آنها را در کشتی تجاری‌ای که برای حمل‌ونقل به پرتغال بی‌طرف استفاده می‌شد، قرار دهد.

آیا آقای چپمن به ماموری سه‌جانبه تبدیل شده بود؟ درحالی‌که دیده‌بان‌ها نفس خود را در لندن حبس می‌کردند، آقای چپمن به کشتی بازگشت و بمب‌ها را به کاپیتان سپرد، با این فرض که به‌واقع این تکه فناوری جدید آلمانی پسران مجذوب بازگشت به خانه می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...