فاطمه علیمرادی | شهروند


هفته گذشته برنده جایز بوکر ٢٠٢٢ اعلام شد و این جایزه به شیهان کاروناتیلاکا [Shehan Karunatilaka] نویسنده سریلانکایی برای رمانی با عنوان «معالی آلمدیا و هفت قمرش» [seven moons of maali almeida] رسید. اهمیت بوکر از آن جهت است که بعد از جایزه نوبل ادبیات یکی از ارزشمندترین جوایز به لحاظ مالی و توجه افکار عمومی است. این جایزه معتبر با ارزش ۵۰ هزار پوند، به نویسنده‌ای اهدا می‌شود که یک اثر داستانی به زبان انگلیسی در بریتانیا منتشر کرده باشد. البته به هر کدام از نامزدهای دیگر جایزه هم ٢٥٠٠ پوند می‌رسد. اما بد نیست در ادامه با اثر این نویسنده سریلانکایی آشنا شویم و ببینیم چرا جایزه به کتابش اختصاص یافته است.

شیهان کاروناتیلاکا [Shehan Karunatilaka] معالی آلمدیا و هفت قمرش» [seven moons of maali almeida]

قاتل کیست؟
کتاب «هفت قمر معالی المیدا» برنده جایزه بوکر ٢٠٢٢، طنزی دلخراش است که در بحبوحه جنگ داخلی سریلانکا می‌گذرد. معالی المیدا، عکاس جنگ، قمارباز و مردی شلخته است. او در مکانی که به نظر می‌رسد یک دفتر ویزای آسمانی است، در حالی از خواب بیدار می‌شود که می‌فهمد مرده است. جسد تکه‌تکه‌شده‌اش در دریاچه آرام بیرا غرق شده و نمی‌داند چه کسی او را کشته است. در کشوری که با جوخه‌های مرگ، بمب‌گذاران انتحاری و افراد مزدور احاطه شده، فهرست مظنونان به طرز ناامیدکننده‌ای طولانی به نظر می‌رسد. تنها غول‌ها و ارواحی که کینه‌توزانه گرد هم جمع شده‌اند، قادر به شهادت‌دادن هستند. معالی تنها هفت روز فرصت دارد تا بفهمد چه کسی او را کشته است. او هفت قمر در اختیار دارد که با آنها می‌تواند با دو نفر از دوستانش تماس بگیرد و آنها را به سمت عکس‌هایی هدایت کند که می‌تواند به جهانیان نشان دهد در سریلانکا چه اتفاقی افتاده است.

حقایقی تلخ به زبان طنز
ده سال پس از آنکه رمان «مرد چینی» با برنده‌شدن جایزه کتاب مشترک‌المنافع، شیهان کاروناتیلاکا را به‌عنوان نویسنده‌ای برجسته به جهان معرفی کرد، او برگشت تا به نقل از نشریه اکونومیست «طنزی هیجان‌انگیز» و حماسه‌ای ملی و لرزاننده را به خوانندگان عرضه کند. داستانی که حقایق جگرسوز و عمیق را پابه‌پای شوخ‌طبعی نیش‌دارش به پیش می‌برد. نیل مک‌گرگور، داور جایزه امسال گفت: «این کتاب به این دلیل انتخاب شده که گویی خواننده را با ترنی هوایی از میان زندگی و مرگ به جایی می‌برد که نویسنده آن را قلب تاریک جهان توصیف کرده است و با کمال تعجب خواهیم دید در همانجا، شادی، لطافت، عشق و وفاداری پیدا می‌شود.» تومیوا اوولاد هم در نقد خود درگاردین نوشته: «گرچه متن روایت بیشتر پوچ و بی‌معنی به نظر می‌رسد، اما با طنز و گیرایی خاصی نوشته شده که خواننده را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. نویسنده عدالت هنری را در آن دوره وحشتناک از تاریخ کشورش رعایت کرده است.» کاروناتیلاکا علاوه بر داستان، ترانه و فیلمنامه‌های راک نیز نوشته است. کتاب بعدی او مجموعه داستان کوتاهی با نام «قرعه‌کشی تولد و عجایت دیگر» نام دارد که قرار است در جولای ٢٠٢٣
منتشر شود.

ماجرای مرد چینی
قهرمان داستان «مرد چینی»، یک نویسنده بازنشسته ورزشی است که دارد می‌میرد. او واپسین ماه‌های عمرش را با نوشیدن مشروب، عذاب‌دادن همسر و نادیده‌گرفتن پسرش می‌گذراند. در این میان مردی را تعقیب می‌کند که او را «گریزپاترین بازیکن کریکت هنگام دویدن» توصیف می‌کند. قهرمان داستان در تلاش برای یافتن این نابغه گمنام، یک مربی شش‌انگشتی، پناهگاهی مخفی در زیر یک استادیوم معروف، یک افسر عالی‌رتبه ارتش و حقایقی شگفت‌انگیز درباره سریلانکا، کریکت و خودش کشف می‌کند. «مرد چینی» رمانی جاه‌طلبانه، بازیگوش و به طرز شگفت‌انگیزی اصیل است که به سریلانکا از دریچه کریکت نظر می‌افکند. این رمان از سوی داوران «جایزه گرتین» به‌عنوان یکی از تخیلی‌ترین آثار داستانی معاصر سریلانکا مورد تحسین قرار گرفته است.

آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگویی است با این نویسنده برگرفته از نشریات مختلف به مناسب دریافت جایزه بوکر.

از اینکه از میان فهرست بلندبالای جایزه بوکر ٢٠٢٢ به‌عنوان برنده انتخاب شده‌اید چه احساسی دارید؟
قرار گرفتن در چنین فهرست بزرگی نیاز به خوش‌شانسی دارد، البته قرار گرفتن در این فهرست قبل از آنکه کتاب در بریتانیا منتشر شود، یک اقبال بزرگ‌تر است. نوشتن رمانی درباره گذشته پرهرج‌ومرج سریکلانکا، آن هم درست زمانی که جهان دارد سریکلانکای آشفته را نظاره می‌کند، نیاز به صف‌بندی نیروهای تاریک دارد. من برخلاف قهرمان داستانم «معالی المیدا» اهل قمار نیستم، بنابراین انتظار ندارم دوباره جفت شش بیاورم. گرچه اگر این اتفاق بیفتد از خوشحالی فریاد می‌زنم.

نقطه شروع «هفت قمر معالی المیدا» چه بود؟ آیا فکر پیدایش آن به آهستگی در درون‌تان شکل گرفت یا به یکباره در ذهن‌تان جرقه زد؟ به عبارت دیگر چه چیزی باعث خلق این کتاب خاص شد؟
فکر خلق این کتاب از سال ٢٠٠٩ درست بعد از جنگ داخلی سریلانکا به ذهنم خطور کرد. در آن زمان بحث‌های شدیدی در جریان بود، بحث درباره اینکه تعداد کشته‌شدگان غیرنظامی چند نفر بوده‌اند و مقصر این فجایع کیست؟ می‌توانستم کتابم را راجع به روحی بنویسم که قادر است نظراتش را بیان کند، فکری که برای ادامه‌دادن به اندازه کافی محیرالعقول به نظر می‌رسید. با این‌حال آنقدری هم شجاع نبودم که در مورد زمان حال قلم بزنم، بنابراین برگشتم به ٢٠ سال قبل، به روزهای تاریک سال ١٩٨٩.

فرآیند نوشتن شما چگونه است؟ آیا به یکباره متنی طولانی می‌نویسید یا از آنهایی هستید که پیش‌نویس‌های چندگانه تهیه می‌کنند، بعد کلی متوقف می‌شوند و ناگهان به شکلی انفجاری متن را ادامه می‌دهند؟ نوشتن «هفت قمر معالی المیدا» چقدر طول کشید؟
زمان زیادی طول کشید. نوشتن این کتاب را از سال٢٠١٤ شروع کردم و چند نسخه از آن را نوشتم و حذف کردم، فکر می‌کنم این مقدار زمان لازم بود تا کتابم تکامل پیدا کند. از سال ١٩٨٩ شروع کردم به تحقیق‌کردن، درباره فولکور ماوراء‌الطبیعی مطالعه کردم، داستان‌های ارواح را جمع‌آوری کردم و برگه‌های A٣ را از یادداشت‌هایی پر می‌کردم که با مداد نوشته بودم. سپس طرح کلی را نوشتم، هر فصل ضرب‌آهنگ مخصوص به خود را داشت. البته طرح کلی، مانند ضرب‌آهنگ‌ها و ایده‌هایی که در سرم شکل می‌گرفت دچار تغییر می‌شد. اما به محض آنکه صدای معالی به گوشم رسید، داستان ضرب‌آهنگش را پیدا کرد و پنج سال بعد آماده خواندن بود.

یکی از منتقدان، «معالی المیدا» را به‌عنوان اثری که حاوی قدری داستان ارواح، قدری ماجراجویی و قدری طنز سیاسی است، توصیف کرده است. آیا این توصیف را مناسب می‌دانید؟ آیا وجوه مهم دیگری هم هستند که خوانندگان باید از آن آگاه باشند؟
برای شعبده‌بازی، داشتن سه توپ کافی است، در نتیجه من هم سه مقوله: رمز و راز، زندگی پس از مرگ و سیاست را برای متعادل‌کردن روایتم در اختیار داشتم. اما در دل اینها یک مثلث عشقی هم گنجاندم، یعنی قدری روابط لطیف انسانی و قدری فلسفه‌پردازی شبح‌وار. گرچه امیدوارم خواننده آنقدر درگیر داستان شود که به این بخش‌های سیال توجه کند.

برای کسانی که با جنگ داخلی سریلانکا آشنایی ندارند، بگویید چه موضوعی باعث شد که این کتاب را سال ١٩٨٩ به رشته تحریر درآورید؟ این سال چه اهمیتی دارد و چه تفاوتی میان سریلانکای آن زمان و سریلانکای امروزی وجود دارد؟
سال ١٩٨٩ تیره‌ترین سال در خاطره‌ام بود، سالی که در آن شاهد جنگ‌های داخلی، قیام مارکسیستی، حضور نظامیان خارجی و جوخه‌های دولتی ضدترور بودم؛ سال ترور، ناپدیدشدن، بمب و اجساد. اما در سال١٩٩٠ بیشتر مخالفان مرده بودند، بنابراین برای نوشتن درباره این ارواح، نسبت به گذشته احساس امنیت بیشتری می‌کردم. شکی ندارم که رمان‌های بسیاری راجع به اعتراضات سریلانکا، صف‌های بنزین و رئیس‌جمهوری‌های فراری نوشته خواهد شد. گرچه امروز هم حوادث خشونت‌آمیز به شکلی پراکنده وجود دارد، اما قابل مقایسه با کشتارهای سال١٩٨٩ یا وحشت از برنامه‌های «ضدتامیل» در سال١٩٨٣ نیست.

طی دو سال اخیر شما دومین نویسنده سریلانکایی هستید که برنده جایزه بوکر شده است. آیا سرانجام مخاطبان غربی با ملاحظه کیفیت نوشتارهای سریکلانکا بیدار شده‌اند یا هنوز بر جایگاه قدرتمند خود پافشاری می‌کنند؟ کدام‌یک از نویسندگان سریلانکایی هستند که مردم باید آثار آنها را بخوانند؟
ما از گذشته تاکنون، کمبودی در داستان‌های گیرا نداشته‌ایم. وقتی شروع به نوشتن «کارل مولر» کردم، رامش گوناسکرا، شیام سلوادورای و مایکل اونداتجه استاندارد طلایی‌ام بودند. علاوه بر اینها آرتور سی کلارک هم که بود که من به‌عنوان یک نویسنده سریلانکایی در موردش خیلی مدعی هستم. امروزه ما افراد صاحب‌سبکی چون آنورک آرود پراگاسم، نائمی موناویرا و ده‌ها نویسنده، داستان‌نویس، طنزپرداز و شاعر دیگر در میانمار داریم. تازه اینها فقط افرادی هستند که به زبان انگلیسی می‌نویسند. امیدوارم نسل جدید مترجمان بتوانند آثار معاصر سینهالی و تامیل را به خیل عظیم مخاطبان بشناسانند.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...