نشر مصدق رمان «کشتن شوالیه دلیر» [Killing Commendatore] اثر هاروکی موراکامی را با ترجمه‌ای از فروزنده دولت‌یاری منتشر کرد.

کشتن شوالیه دلیر» [Killing Commendatore] اثر هاروکی موراکامی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، «کشتن شوالیه دلیر» با شمارگان هزار نسخه در دو جلد (۸۹۶ صفحه) و بهای دوره ۹۸ هزار تومان توسط نشر مصدق به فارسی منتشر شد.

موراکامی در این رمان راز یک عشقِ رومانتیک، سنگینی تاریخ، برتری هنر و جستجوی نوادر دست‌نیافتنی که خارج از دسترس ما هستند زیر ذره‌بین قرار گرفته‌اند.

«کشتن شوالیه‌ی دلیر» یک نقاش پرتره‌ سی و چند ساله‌ی ساکن توکیو را روایت می‌کند که همسرش را ترک کرده و پس از مدتی در خانه‌ یک هنرمند مشهور به نام «توموهیکو آمادا» در کوهستان ساکن می‌شود. او یک تابلوی نقاشی را در اتاق زیر شیروانی پیدا می‌کند و با مشاهده‌ این تابلو، ناخواسته چرخه‌ رویدادهای رازآلود آغاز می‌شود. تنها راه برای بسته شدن این چرخه؛ سفری است که با صدای سحرآمیز یک زنگوله آغاز می‌گردد. این سفر شامل عشق، تنهایی، جنگ و هنر است.

رمان ۶۴ فصل دارد که عناوین برخی از آنها از این قرار است: «اگر فضا مه آلود است»، «او نفس نمی‌کشد... دستانش سرد شده‌اند»، «همانند آن پستچی بی نام و نشان»، «ترکیب بندی را نمی‌توان بهتر درک کرد»، «فرانتس کافکا هم عاشق شیب بود»، «آنچه می‌بینم را به اندازه آنچه نمی‌بینم دوست دارم»، «آخرین باری که باد لاستیک‌ها را کنترل کردم به خاطر ندارم»، «اگر بیندازیش و بشکند، یعنی تخم مرغ است»، «تا ابدیت زمان زیادی باقیست»، «هرکسی ممکن است در یک هزار تو گم شود» و...

در بخشی از این رمان می‌خوانیم:

«صادقانه بگویم تا آن زمان تصور می‌کردم نقاشی ژاپنی از یک نوع سبک ایستا بر اساس فرمول‌های خاص پیروی می‌کند و تکنیک‌های آن در کنار هم برای بیان احساسات قوی به کار گرفته می‌شوند. از همین رو تصور می‌کردم جهان نقاشی ژاپنی با روحیه من سازگار نیست. اما زمانی که به تابلوی کشتن شوالیه‌ی دلیر اثر توموهیکو آمادا نگاه کردم، دریافتم که با تعصب بی‌جا در خصوص این هنر قضاوت کرده بودم.

دوئل وحشیانه دو مرد که توموهیکو آماندا آن را به تصویر کشیده بود، قلب هر بیننده را به درد می‌آورد. یک مرد پیروز و مرد دیگر بازنده شده بود. یک مرد ضربت زده و دیگری ضربت خورده بود. قلبم را دچار دوگانگی می‌کرد. با خود اندیشیدم که یک ویژگی خاص در این نقاشی وجود دارد.

اما شخصیت‌های دیگری هم در این تابلو وجود داشتند که این دوئل وحشیانه را تماشا می‌کردند. یکی از آنها یک زن جوان با لباسی بلند بود. موهایش را به سبک قدیمی بالای سرش جمع کرده بود و یک گیره تزئینی بلند بر روی آن زده بود.»

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...