رمان پلیسی «مگره و بانوی سالخورده» [Maigret and the Old Lady (Maigret et la Vieille Dame)] نوشته ژرژ سیمنون با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شد.

مگره و بانوی سالخورده» [Maigret and the Old Lady (Maigret et la Vieille Dame)]  ژرژ سیمنون

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نسخه اصلی «مگره و بانوی سالخورده» برای اولین‌بار سال ۱۹۵۰ منتشر شده و داستانش درباره مراجعه بانویی سالخورده و آراسته به سربازرس مگره است. این‌زن که والانتین نام دارد، بیوه فردینان بِسُن کارخانه‌دار معروفی است که ورشکست شده اما پیش از ورشکستگی، جاه و جلال و ثروت زیادی داشته است. والانتین با مراجعه به سربازرس می‌گوید، خدمتکار جوانشان پس از نوشیدن ته‌مانده لیوان آبی که حاوی داروی خواب‌آور بوده، درگذشت است. لیوان مورد اشاره در اصل به والانتین تعلق داشته که هرشب پیش از رفتن به تختخواب، داروی خواب‌آورش را می‌نوشیده است.

بانوی سالخورده در گفتگو با مگره، مساله مرگ خدمتکار را یک‌سوءقصد به جان خود تلقی می‌کند و از پلیس کهنه‌کار کمک می‌خواهد. در نتیجه سربازرس، تحقیقاتش را از شهر کوچک اِتروتا در ساحل دریا آغاز می‌کند. اما متوجه می‌شود مساله پیچیده‌تر از آن است که ابتدا به‌نظر می‌آمد.

«مگره و بانوی سالخورده» در ۹ فصل نوشته شده که عناوین‌شان به این‌ترتیب است:
«بانویِ قصرِ لابیکُک»، «اوایل والانتین»، «دلدادگان آرلِت»، «کوره‌راه صخره»، «عقاید مردی نجیب»، «رُز بیچاره و مسائلش»، «پیشگویی‌های تقویم»، «روشنایی باغ» و «جنایت تئو».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

«کسی که منتظر مونده تا خانه پُر بشه تا خودش رو، از پنجره، به طبقه اول برسونه و توی لیوان سمّ بریزه؟»
«چون این یک وجه مهم قضیه است. سم توی بطری داروی خواب‌آور ریخته نشده بود، چون اثری در آن پیدا نکردند، بلکه توی لیوان بوده.»
«می‌بینید که این غیر منطقی‌یه!»
«رُز بیچاره مرده.»
«درین‌صورت، چی فکر می‌کنید؟ عقیده‌تون رو به من بگید. بین خودمون می‌مونه، و البته بهتون قول می‌دم نه کاری بکنم، نه جایی تکرار کنم که مخلّ تحقیق شما بشه. چه کسی؟»
«نمی‌دونم.»
«چرا؟»
«از این هم بی‌اطلاعم.»
«چطوری؟»
«وقتی به دوتا سوال اولتون جواب بدم، این رو هم می‌فهمیم.»

این‌کتاب با ۱۶۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...