کتاب «روزهای آرام در کلیشی» [Quiet days in Clichy] نوشته هنری میلر [Henry Miller] و با ترجمه‌ای از فرید قدمی، از سوی انتشارات هیرمند منتشر شد.

روزهای آرام در کلیشی» [Quiet days in Clichy] نوشته هنری میلر [Henry Miller]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، فرید قدمی با بیان این‌که «روزهای آرام در کلیشی» یکی از جنجالی‌ترین رمان‌های هنری میلر است، گفت: تا به امروز دو اقتباس سینمایی از این اثر شده که یکی از آن‌ها ساخته فیلمساز بزرگ فرانسوی، کلود شابرول است.

وی ادامه داد: این رمان کوتاه روایتی از زندگی هنری میلر در پاریس دهه‌ی ۱۹۳۰ است؛ زمانی که میلر نویسنده‌ای گمنام و فقیر بود و نفرت‌اش از امریکا او را به پاریس کشانده بود.

قدمی افزود: اهمیت «روزهای آرام در کلیشی» در این است که میلر در این رمان به وضوح نشان می‌دهد که آنچه برسازنده‌ی تمدن است، ناپاکی، اختلاط، میکروب و آلودگی است؛ درحالی‌که مفاهیمی همچون پاکی، استریلیزاسیون و ... تنها سر از فاشیسم درمی‌آورند.

در توضیحی بر این اثر آمده که هنری میلر نویسنده‌ای است سراپا مدرن، در طلب مدرنیته‌ای نرم و سیال، بی‌هویت؛ چراکه همان‌طور که در مانیفست کمونیست آمده: «هرآنچه سخت و استوار است، دود می‌شود و به هوا می‌رود.» مدرنیته ناقص است و میلر شیفته‌ی همین نقصان است؛ شیفته‌ی آلودگی، اشتباه، گناه. او در دورانی می‌زیست که فرآیند پاک‌سازی، اغلبِ دولت‌های جهان را شیفته‌ی خود کرده بود: نازی‌ها در پی پاک‌سازی اروپا از یهودیان بودند، شوروی استالینی در پی پاک‌سازی مظاهر بورژوایی بود، سیستم‌های بهداشتی مدرن در پی پاک‌سازی بشر از ویروس‌ها و باکتری‌ها، و امریکا در پی پاک‌سازی امریکا از کمونیست‌ها و سیاهان. در رمان کوتاه اما شگفت‌آور «روزهای آرام در کلیشی» هنری میلر از قضا نشان می‌دهد که هیچ‌چیز به‌جز میکروب و آلودگی و اختلاط و بی‌هویتی نمی‌تواند متمدنانه باشد.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «در پاریس روز که تمام می‌شد، به طرزی غیرارادی شروع می‌کردم به آمیختن با جمعیت. اینجا جمعیت، خالی از هر رنگی، هر تفاوت کوچکی، هر تمایزی، مرا به سمت خودم می‌راند، برمی‌گرداند مرا به اتاقم، به تخیلم، در جست‌وجوی عناصر آن زندگی حالا از دست‌رفته‌ای که وقتی باهاش بیامیزی و جذبش کنی، می‌تواند دوباره این خاکستری‌های طبیعی ملایم را، که این‌همه برای آفرینش وجودیِ پایدار موزون ضروری است، بیافریند.»

چاپ نخست کتاب «روزهای آرام در کلیشی» با ترجمه فرید قدمی، در سال 1397 از سوی نشر ایجاز منتشر شد.

کتاب «روزهای آرام در کلیشی» نوشته هنری میلر، در 90 صفحه، به قیمت 30‌هزار تومان، در قطع رقعی، جلد شومیز و با ترجمه فرید قدمی، از سوی انتشارات هیرمند روانه بازار کتاب شد.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...