جنایت و مکافات | الف


اگرچه اقبال عمومی شرلوک هلمز و ماجراهای داستانی‌اش، در زمان حیاتِ خالقش سر آرتور کنان دویل، بر او پوشیده نبود؛ اما ابعاد و گستردگی واقعی آن زمانی برای خود او روشن شد که با نوشتن داستانی، نقطه‌ی پایان بر زندگی مخلوقِ محبوب خود گذاشت. ماجرا اما اینگونه تمام نشد، سروصدای علاقمندان شرلوک هلمز بلند شد و نهایتا واکنش مخاطبان و فشار عمومی باعث شد دویل در داستان دیگری قهرمان شکست ناپذیر خود را زنده کرده و ماجراهای پیچیده دیگری را به سرانگشت تدبیر و هوش فوق‌العاده‌اش رازگشایی کند.

شرلوک هلمز و سایه‌های سن پترزبورگ» [Sherlock Holmes and The Shadows of St Petersburg] نوشته دنیل دی ویکتور [Daniel D Victor]

این ماجرا تنها ضامن ادامه یافتن هستی شرلوک هلمز در امتداد تاریخ در طول سده‌ی گذشته نبوده است، بلکه الهام بخش بودنِ این شخصیت جذاب، باعث شده بعضا رمانهای خواندنی و البته ارزنده‌ای نوشته شوند. بخصوص زمانی که نویسندگان این آثار قریحه‌ی آن را داشته تا پا فراتر از الگوهای کلاسیک رمان کارآگاهی گذاشته و رمانهایی متفاوت به لحاظ ساختار روایی خلق کنند و یا با وارد کردن شخصیت‌هایی واقعی تاریخ به این ماجراها، جذابیت‌های روایی داستان‌های پلیسی را با واقعیت‌های تاریخی قوت ببخشند، برخی به جای شخصیت های واقعی به سراغ دیگر مخلوقات ادبی رفته و با کنارهم قرار دادن شرلوک هلمز با آنها (نظیر آرسن لوپن، تارزان، دکتر جکیل و...) بر جذابیت مضمونی این آثار افزوده‌اند و نهایتا برخی نیز با در آمیختن این ویژگی‌ها به همراه ارجاعات بینامتنی دست به نوآوری زده‌اند. کتاب «شرلوک هلمز و سایه‌های سن پترزبورگ» [Sherlock Holmes and The Shadows of St Petersburg] نوشته دنیل دی ویکتور [Daniel D Victor] به این دسته‌ی اخیر تعلق دارد.

این کتاب با ترجمه زهرا زارعی در مجموعه ادبیات پلیسی نشر قطره (با دبیری کاوه میرعباسی) ذیل بخشی که تحت عنوان «کتابخانه شرلوک هلمز» منتشر می‌شود به بازار آمده که در برگیرنده آثاری است که باحضور این شخصیت داستانی بعد از مرگ کنان دویل توسط دیگر نویسندگان نوشته شده‌اند.

نویسنده کتاب «دنییل دی. ویکتور» معلمی بازنشسته است که در لس آنجلس کالیفرنیا زندگی می کند، او دکترای خود در رشته‌ی ادبیات آمریکایی در دانشکده کلارمونت کالیفرنیا کسب کرده است.

دنییل دی. ویکتور در «شرلوک هولمز و سایه‌های سن‌پترزبورگ» در تلاش بوده که از نوشتن یک رمان کارآگاهی صرف به سبک کنان دویل پا فراتر گذاشته و در عین اینکه پاره‌ای شاخصه‌های اصلی این داستان‌ها را حفظ می‌کند، ابعادی تازه بدان ببخشد. حاصل چنین رویکردی نوشتن رمانی کوتاه و شسته رفته بوده که علاوه بر برخورداری از بار روان‌شناسانه، از ارجاعات بینامتنی به یکی از شاهکارهای ادبیات جهان نیز قوت گرفته است.

داستان در سال 1887 اتفاق می‌افتد، زمانی که چند سالی بیشتر از مرگ داستایفسکی نگذشته و هنوز آثار او برای عامه‌ی مردم در انگلستان خیلی شناخته شده نیست، از همین رو نویسنده اشاره‌ای چگونگی رسیدن ترجمه انگلیسی «جنایت و مکافات» بدست دکتر واتسون می‌کند که در اینجا نیز وظیفه‌ی روایت داستان برعهده او گذاشته شده است. دکتر واتسون مجذوب رمان داستا‌یفسکی شده که فارغ از ارزش‌های ادبی‌اش از جنبه‌هایی رمانی جنایی‌ست که نگاهی روانشناختی به مسئله جرم و جنایت دارد.

از قضا در همین ایام بازرس لستراد به سراغ شرلوک هلمز و دوستش دکتر واتسون می‌رود و از ماجرای دو قتلِ توام با خشونت بسیار که توسط تبر در یکی از خیابان‌های شرقی لندن اتفاق افتاده، خبر می‌دهد. ماجرا در نگاه نخست برای شرلوک هلمز که شیفته‌ی پرونده‌های دشوار و پیچیده است، از جذابیت چندانی برخوردار نیست، اما جزییاتی در ماجرا هست که او را درگیر خود می‌کند. در این میان ذهن دکتر واتسون که تازه کتاب داستایفسکی را خوانده جذب شباهت‌های این ماجرا با داستان رمان «جنایت و مکافات» می‌شود که درباره‌ی قتل دو زن (یک پیرزن رباخوار و خواهرش) با تبر در شهر سن پترزبورگ روسیه است، جالب‌تر آنکه در اینجا نیز یکی از مقتول‌ها نزولخواری یهودی است که براین شباهت بیش از پیش دامن می‌زند تا آنجا که یک جور شباهت عمدی به نظر می رسد.

تئوری واتسون درباره این قتل‌های بی‌رحمانه جرقه‌ی جذابیتی می‌شود که به گمان او به عنوان راوی (و همچنین خواننده) شرلوک هلمز به واسطه روحیه‌نه چندان ادبی‌اش از آن غافل مانده است. اما در ادامه معلوم می‌شود اینجا نیز شرلوک هلمز است که برگ های برنده را در دست دارد. پرونده‌های او همیشه باید از پیچیدگی یا ویژگی‌های متفاوتی برخوردار باشد تا بتوانند این کارآگاه افسانه‌ای را ترغیب کنند که وارد میدان شود. برخلاف تصور دکتر واتسون هلمز چندان هم از ماجرا رمان داستایفسکی غافل نیست و از زاویه‌ای دیگر نگاه دقیقتری به این همانندی‌های نه چندان غیراتفاقی دارد. به هر حال این ماجرای جذاب نقطه عزیمت داستانی است که نه تنها با پیوند خوردن با یکی از رمانهای بزرگ ادبی جذابیت بسیار می‌یابد بلکه با کشیدن پای شرلوک هلمز به سن‌پترزبورگ روسیه در اواخر قرن نوزدهم بر جذابیت اتمسفر این داستان می‌افزاید. در اینجا شرل وک هلمز برای کشف رمز و رازهای این شباهت ها سفری به سن پترزبورگ می کند و سرانجام دست پر به سراغ دکتر واتسون باز می گردد که به این غیبت های ناگهانی دوستش عادت دارد.

«شرلوک هولمز و سایه‌های سن‌پترزبورگ» رمانی است جذاب هم برای علاقمندان داستان های پلیسی و بهخصوص دوستداران شرلوک هلمز افسانه‌ای و هم اثری است شیرین و سرگرم کننده برای علاقمندان «جنایات و مکافات» که می‌توان در یک نشست آن را خواند و لذت برد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...