بازیگوشی با ادبیات | ایسنا


«در برکه دو پرنده» [At Swim-Two-Birds] رمانی است که در سال ۱۹۳۹ توسط نویسنده ایرلندی، برایان اُنولان [Brian O'Nolan] با نام مستعار فلن اُبراین [Flann O'Brien] منتشر شد. این اثر به‌طور گسترده‌ای شاهکار اُ. نولان و یکی از پیچیده‌ترین نمونه‌های فراداستان در ادبیات قرن بیستم محسوب می‌شود. این رمان در فهرست‌های معتبر متعددی قرار گرفته است، از جمله لیست ۱۰۰ رمان برتر انگلیسی‌زبان مجله تایم (۱۹۲۳ تا ۲۰۰۵) و لیست مشابهی که توسط گاردین منتشر شد. این رمان با ترجمه سمانه مداح از سوی نشر دیدآور منتشر شده است.

در برکه دو پرنده» [At Swim-Two-Birds]  برایان اُنولان [Brian O'Nolan]

این اثر تجملی، هیجان‌انگیز و به شکل سرمست‌کننده‌ای خودارجاع، از نظر ساختار، فرزندِ عشقِ «تریسترام شندی» اثر لارنس استرن و «چهره مرد هنرمند در جوانی» اثر جیمز جویس شمرده می‌شود. اُ. نولان در طول زندگی ادبی خود از نام‌های مستعار متعددی استفاده کرد؛ او که با نام برایان اُ. نولان در خدمات دولتی ایرلند کار می‌کرد و با نام مستعار مایلس نا گوپالین ستون هفتگی «کرویسکین لان» را برای آیریش‌تایمز می‌نوشت، هنگام انتشار این رمان، نام «فلن اُبراین» را پیشنهاد کرد، زیرا این نام «شامل یک اسم غیرمعمول و یک اسم کاملاً عادی» بود. عنوان رمان از «اسنام دا اِن» (Snám dá Én) به معنای «در برکه دو پرنده»، یک معبر باستانی روی رودخانه شانون، گرفته شده است؛ مکانی که شاه سوینی افسانه‌ای - یکی از شخصیت‌های رمان- از آن دیدن کرده بود.

بافت هزارتو و چندلایه رمان، که ترکیبی از زندگی‌نامه، فانتزی، کمدی و هجو است، در قالب داستان یک دانشجوی جوان و تنبل دابلینی روایت می‌شود که معتقد است «یک آغاز و یک پایان برای یک کتاب چیزی است که با آن موافق نیست.» او با عموی مخالف و تندخوی خود، که کارمند شرکت آبجوی گینس است، زندگی می‌کند و در سر خود انواع ادبیات را درهم می‌آمیزد.
زیر خط اصلی داستان -یعنی پرتره‌ای از طبقه متوسط رو به پایین دابلین که تحت‌تأثیر جویس است- یک رمان در دلِ رمان وجود دارد؛ داستانی که نویسنده‌اش دِرموت ترلیس، یک نویسنده عجیب و غریب است. شخصیت‌های خودِ ترلیس، از جمله جان فوریسکی (که «در سن بیست‌وپنج سالگی متولد شد») و قهرمانان سلتیک مانند فین مک‌کول و پوکا مک‌پِفلیمِی، علیه خالق خود شورش می‌کنند و قصد انتقام می‌گیرند. این امر باعث می‌شود که داستان به نغمه‌های مضحک درمورد فولکلور ایرلندی منحرف شود. جان آپدایک نویسنده شهیر آمریکایی و برنده پولیتزر این اثر را «یک مضحکه‌ چندسطحی از یک رمان» نامیده است.

نخستین انتشار کتاب در ۱۳ مارس ۱۹۳۹، با استقبال تجاری ضعیفی روبه‌رو شد و تا شروع جنگ جهانی دوم، تنها اندکی بیش از ۲۴۰ نسخه از آن فروخته شده بود. انبار انتشارات لانگمنز در لندن در سال ۱۹۴۰ بر اثر بمباران لوفت‌وافه ویران شد و تقریباً تمام نسخه‌های فروش‌نرفته در آتش سوختند. اُ. نولان بعدها با طنز ادعا کرد که هیتلر جنگ جهانی دوم را برای توقفِ انتشارِ کتابش طراحی کرده است.

بااین‌حال، پذیرش کتاب توسط انتشارات لانگمنز با توصیه مشتاقانه گراهام گرین نویسنده فقید انگلیسی انجام شد، که در گزارش خواننده خود این رمان را «در امتدادِ سنتِ تریسترام شندی و اولیسِ جویس» دانست و معتقد بود اُ. نولان، لوییجی پی‌یرآندلو و آندره ژید را بسیار فراتر برده است.

بیشترین حمایت از این اثر نه از سوی منتقدان اولیه، بلکه از جانب خود نویسندگان بود. جیمز جویس آن را کار یک «نویسنده واقعی» با «روح کمیک حقیقی» نامید و گمان می‌رود آخرین رمانی باشد که خوانده است. دیلن توماس در جمله‌ای مشهور گفت: «این دقیقاً همان کتابی است که باید به خواهرتان بدهید – اگر او دختری پر سروصدا، کثیف و باده‌نوش است.» آنتونی برجس خالق رمان «پرتقال کوکی» نیز آن را یکی از نودونه رمان بزرگ دانست.

خورخه لوئیس بورخس در مقاله‌ای در سال ۱۹۳۹ این شاهکار را «نه‌تنها یک هزارتو، بلکه بحثی درباره راه‌های گوناگون درکِ رمانِ ایرلندی» خواند و ستایش کرد. آنتونی کرونین به «جلای آشکار آوانگارد» آن و «دقت مهلک در ضبط لهجه طبقه متوسط رو به پایین دابلین» اشاره کرده است. ویوین مرسیه آن را «فانتزی‌ترین رمان ایرلندی قرن بیستم» نامید. بسیاری از منتقدان، از جمله مایکل کرونین، این اثر را به دلیل ماهیت فراداستان، بازیگوش و خودآگاهش ستایش کرده‌اند و تأکید می‌کنند که «همه ما بدون مهره‌های شطرنجِ رواییِ فلن اُبراینِ دیوانه بسیار فقیرتر خواهیم بود.»

دکلان کیبرد این ساختار تکه‌تکه‌شده و چندصدایی را از منظر پسااستعماری تحلیل کرده و آن را پاسخی پیچیده و تخیلی به رکود اقتصادی و اجتماعی ایرلند در دهه ۱۹۳۰ می‌بیند. کیت هاپر نیز رمان را یک «متن انتقالی پسامدرنیستی» می‌داند که واقع‌گرایی و مدرنیسم را به شکلی آشکار ساختارشکنانه نقد می‌کند. درنهایت، نفوذ این اثر در آثار نویسندگانی چون بی. اس. جانسون، گیلبرت سورنتینو و جان فاولز به‌وضوح مشهود است و نشان می‌دهد که فلن اُبراین «یک تجربه‌گر بود که بسیار جلوتر از زمان خود حرکت می‌کرد: تنها پس از مرگ او بود که خوانندگانش یاد گرفتند چگونه هم‌عصر او شوند.»

و اکنون ۸۵ سال پس از انتشار «در برکه دوپرنده» خوانندگان فارسی‌زبان هم این شانس را پیدا کرده‌اند تا سفری تجربی را پس از مرگ نویسنده با شاهکار او داشته باشند؛ سفری هزارتو و مضحک در ستایش فراداستان، کمدی و هجو که هم‌زمان با نقد فرم‌های سنتی روایت، نگاهی دقیق به فرهنگ و جامعه ایرلندِ تحتِ‌تأثیر جویس دارد. این اثر، که همچنان پس از دهه‌ها، «یک مضحکه‌ی چندسطحی از یک رمان» و «فانتزی‌ترین رمان ایرلندی قرن بیستم» خوانده می‌شود، دعوتی است به بازیگوشی فکری با ادبیات؛ تجربه‌ای که اثبات می‌کند فلن اُبراین واقعاً «بسیار جلوتر از زمان خود حرکت می‌کرد.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...