درباره «عشق رمانتیک» (درک روان‌شناسی عشق رمانتیک)
[We, understanding the psychology of romantic love]
اثر رابرت جانسن [Robert A. Johnson]
ترجمه بارانه عمادیان



همه ما می‌دانیم عشق چیست؛ زیرا یا عاشق شده‌ایم یا عشق دیگران را دیده‌ایم. پس اجازه دهید هرگونه مقدمه‌چینی را کنار بگذاریم و داخل اصل مطلب شویم، البته قدم به قدم! چراکه نگاه آن به عشق متفاوت با چیزی است که معمولا می‌شنویم.

عشق رمانتیک جانسون We, understanding the psychology of romantic love Robert A. Johnson

یک
همه ما تقریباً می‌دانیم زن و مرد چه تفاوت‌هایی دارند. اما یونگ از چیز دیگری صحبت می‌کند. او معتقد است در وجود هر انسانی، یک دسته ویژگی‌های مردانه وجود دارد، و یک دسته ویژگی‌های زنانه. ویژگی‌های مردانه، مانند قاطعیت، قدرت، تفکر منطقی و میل به تحلیل امور. ویژگی‌های زنانه هم مانند دلبستگی و وابستگی، اعتماد و آرامش. برای هر کدام از این دو دسته می‌توان مثال‌های زیاد دیگری زد.
یونگ معتقد است هر انسانی درون خودش دو دسته گرایش را با هم دارد. اما معمولاً در مردان گرایش‌های مردانه غالب است، و در زنان گرایش‌های زنانه.

دو
در دنیای مدرن، بیش از پیش بر ویژگی‌های مردانه تأکید می‌شود. تخیل و طبیعت در برابر تأکید بر همسان‌سازی آدم‌ها کم آورده است. خودانگیختگی و احساس در معرض تهدید است. در چنین دنیایی عشق چه جایی دارد؟
عشق، یا در نوشته‌های عامه‌پسند و روان‌شناسی‌های آبکی تعریف و تمجید می‌شود، یا لابه‌لای حرف‌های پرطمطراق و جدی و مردانه انکار می‌شود. اما شاید بشود راهی متفاوت هم برای آن پیدا کرد؛ بدون آنکه انکارش کنیم، سعی کنیم درک منطقی‌تری از آن داشته باشیم. توضیح شفافی از آن به دست بیاوریم، و بکوشیم با درک نقاط مثبت و منفی، جای درستی برای آن در زندگی پیدا کنیم. کتاب حاضر این مسیر را رفته است.

سه
کارل گوستاو یونگ از بزرگان مکتب روان‌کاوی است. او ناخودآگاه را گسترش داد و ابعاد تازه‌ای به آن بخشید. در نظر یونگ، اگر اقیانوس‌ بسیار بزرگی را به «خود» انسان تشبیه کنیم، جزیره‌ای که میان این اقیانوس پهناور سر از آب بیرون کرده، خودآگاه است. یعنی بیشتر وجود انسان را ناخودآگاه او تشکیل داده است. خودآگاه نیز، در جریانات و التهابات ناخودآگاه شکل می‌گیرد.
انسان وقتی می‌تواند به تکامل و رشد برسد، که عرصه‌های ناخودآگاه او به تعامل با خودآگاه برسد. ورود به ناخودآگاه، سفر مخاطره‌آمیز انسان است. بزرگترین معضلات انسان، بهترین بزنگاه‌ها برای این رشد و تکامل است: یعنی کشف ناخودآگاه.

چهار
یونگ نیز مانند سایر روان‌کاوان، رؤیا را دریچه‌ای برای فهم ناخودآگاه می‌دانست. اما او پا را فراتر گذاشت و از چیزی سخن گفت به نام ناخودآگاه جمعی. یونگ می‌گفت همان‌طور که رؤیا بیان نمادینی از ناخودآگاه هر فرد است، اسطوره‌ها نیز بیانی نمادین از ناخودآگاه جمعی یک فرهنگ و ملت هستند.

پنج
کتاب حاضر، با بررسی یک اسطوره عاشقانه قرون وسطایی به نام «تریستان و ایزولت» در صدد است عشق رمانتیک را روان‌کاوی کند. تریستان، پسری است با پهلوانی‌ها و فداکاری‌هایش، که روزی پس از نوشیدن شراب عشق، دل به ایزولت می‌دهد. این داستان پر فراز و نشیب، شرح از این عشق است.
نویسنده این کتاب، رابرت جانسن، اندیشمندی برآمده از مکتب یونگ است. او این داستان را به چهار قسمت تقسیم کرده است. در هر بخش کتاب، قسمتی از داستان را بیان می‌کند. سپس در چندین جستار، می‌کوشد آن بخش را تحلیل کند. او قدم‌به‌قدم با داستان پیش می‌آید تا بتواند عشق رمانتیک را بررسی نماید.
جانسن نشان می‌دهد که عشق رمانتیک، در اصل میل مرد برای کشف بخش زنانه وجود خودش است. به عبارت دیگر مرد به کمک یک زن دیگر، می‌کوشد خودش را بازشناسد. او در سفر عشق، به ناخودآگاه خودش سفر می‌کند تا رشد و تکاملش را در این خودشناسی بیابد.

شش
شخصیت اول این کتاب، تریستان است. یعنی یک مرد. پس به نظر می‌رسد در وهله اول، این کتاب نگاه مرد به عشق رمانتیک را بررسی می‌کند. به عبارت دیگر، بخش زنانه مرد، موضوع اصلی این تحلیل است. اما با این حال، این تلاش، می‌تواند زنان را نیز در درک بعد زنانه‌شان یاری کند. چرا که آن‌ها نیز در تنگنای دنیای مردانه قرار گرفته‌اند، و خود را با معیارهای مردانه می‌سنجند. قدرت و موفقیت را به معنایی مردانه می‌فهمند، فعالیت‌های مردانه را فقط مهم می‌دانند و خود را جنس دوم تلقی می‌کنند.
اما هر زنی، شاید درگیر سر و کله‌زدن با احساسات، عقاید، و واکنش‌های ظاهراً ادراک‌ناشدنی یک مرد بشود. شاید این کتاب، بتواند کمک کند درک بهتری از مرد زندگی خود پیدا کند.

هفت
در انتهای کتاب، سه جستار دیگر نیز گنجانده شده است. در یک جستار، نویسنده با اشاره به دو اسطوره دیگر، می‌کوشد راه‌‌حل‌هایی برای حل مشکلات عشق رمانتیک پیش نهد. در دو جستار دیگر، تلاش می‌کند نشان دهد چطور می‌توان روح را از عشق رمانتیک رهاند، و در عین حال از عشق بهره‌مند بود؟
نویسنده اشاره می‌کند که عشق یک کهن‌الگو است. به گونه‌ای، گویا در فطرت بشر وجود دارد. پس نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

هشت
عشق رمانتیک، اشاره به نوعی از عشق دارد که شور و هیجان در آن موج می‌زند. نویسنده از رهگذار تحلیل‌هایش می‌خواهد نشان دهد عشق رمانتیک چه می‌تواند و چه باید باشد.
اگر کسی با مفاهیم روان‌شناختی و یونگی هیچ آشنایی ندارد و در این زمینه‌ها کاملاً بی‌اطلاع است، شاید در خواندن این کتاب کمی دچار مشکل شود. اما نویسنده اطلاعات و مفاهیم مورد نیاز بحث را تا حد امکان توضیح داده است.
در کل این کتاب به تصور و درک شما از عشق کمک می‌کند.

الف

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...