نخستین جلد از مجموعه «زندگی من و نگاهی به تاریخ معاصر ایران و جهان»، خاطرات عبدالحسین مسعود انصاری منتشر شد.

به گزارش ایسنا،  این کتاب مشتمل بر خاطرات عبدالحسین مسعود انصاری - پدر نوش‌آفرین انصاری - است که در شرکت تهیه و نشر فرهنگنامه کودکان و نوجوانان منتشر و در مراسم «بزرگداشت قلب مهربان شورای کتاب کودک، نوش‌آفرین انصاری» رونمایی شده است.

در پیش‌گفتار کتاب به قلم نوش‌آفرین انصاری، به انگیزه‌های مرحوم عبدالحسین مسعود انصاری در تحریر خاطرات و همچنین تاریخچه‌ای از نشرهای پیشین این اثر پرداخته شده است. خاطرات مرحوم انصاری پیش‌تر در اواخر دهه ۴۰ و سال‌های ابتدایی دهه ۵۰ به صورت مجموعه کامل منتشر شده‌ و خلاصه‌ای از آن نیز در یک جلد در سال ۱۳۷۴ منتشر شده است.

جلد نخست این مجموعه شش‌جلدی به خاطرات مرحوم عبدالحسین مسعود انصاری از ایام کودکی و شباب اختصاص دارد که رخداد های تاریخی در ظرف زمانی سال‌های ۱۲۷۵ تا ۱۲۹۸ شمسی را دربر می‌گیرد. این خاطرات بی‌هیچ تغییری در زبان و بیان نویسنده منتشر شده‌اند.

عبدالحسین مسعود انصاری (۱۲۷۵-۱۳۶۳) فرزند علی‌قلی انصاری (مشاورالممالک) از تحصیل‌کرده‌های مدرسه دارالفنون و دانش‌آموخته رشته‌های سیاسی و اقتصادی بود که از سال ۱۲۹۶ در وزارت امور خارجه اشتغال داشت و در سال ۱۳۴۲ بازنشسته شد و تحریر خاطرات خود را آغاز کرد.

 

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...