رمان «چراغ را خاموش کن» [Put Out The Light] نوشته تری دیری [Terry Deary] با ترجمه نوشین ابراهیمی توسط نشر افق به چاپ پنجم رسید.

چراغ را خاموش کن» [Put Out The Light] نوشته تری دیری [Terry Deary]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب صدوهشتادونهمین عنوان مجموعه «رمان نوجوان» است که این‌ناشر چاپ می‌کند و برنده عنوان کتاب‌سال شفیلد شده است.

تری دیری نویسنده انگلیسی این‌کتاب، متولد ۱۹۴۶ و مولف مجموعه «تاریخ ترسناک» برای نوجوانان است که تا به حال ۲۷ میلیون از عناوین این‌مجموعه در جهان به فروش رسیده‌اند. این‌نویسنده بیش از ۲۵۰ کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته و رمان «چراغ را خاموش‌ کن» او سال ۲۰۱۱ چاپ شده است.

داستان «چراغ را خاموش کن» در زمان جنگ جهانی دوم و دو شهر شفلید انگلستان و داخو آلمان جریان دارد. در شفیلد یک‌خواهر و برادر حضور دارند که پی به یک حقیقت برده‌اند؛ این‌که به صدا در آمدن آژیر حمله هوایی، با سرقت پول از خانه‌های مردم بی‌ارتباط نیست. در داخو هم دو پسر آلمانی هستند که برای فراری دادن یک‌دختر لهستانی دست به ماجراجویی زده‌اند و این‌ماجراجویی باعث می‌شود خودشان سر از میدان جنگ دربیاورند.

«چراغ را خاموش کن» ۳۱ فصل و یک «پایان ماجرا» دارد.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

همان‌طور که قدم‌زنان از مدرسه به خانه برمی‌گشتند هنسل غرغر کرد: «منفرد، تو گفتی وارد کارخانه می‌شوی و روی یکی از بمب‌ها می‌نویسی. گفتی همه‌چیز را جفت و جور کرده‌ای.»
منفرد جواب داد: «می‌دانم، هنسل. سر حرفم هستم.»
هنسل گفت: «بله، اما هفته‌هاست همین را می‌گویی. جنگ قبل از کریسمس تمام می‌شود و تو هرگز موفق نمی‌شوی یک تامی را بکشی. تازگی‌ها به رومانی حمله کرده‌ایم... رومانی کجاست، منفرد؟»
منفرد جواب داد: «آه، به نظرم پایین ایتالیاست.»
هنسل پرسید: «پس چرا به رومانی حمله کرده‌ایم؟»
بادی سرد از سمت روسیه در شمال شرقی می‌وزید. منفرد یقه کتش را بالا زد و یاد دختر و لباس خاکستری نازکش افتاد. امیدوار بود مجبور نشده باشد مثل پدرش توی حوضچه آب یخ بایستد. گفت: «پدربزرگم می‌گوید رومانی تعداد زیادی میدان نفتی دارد. حالا که رومانی را گرفته‌ایم نگران بنزین تانک‌ها و هواپیماهایمان نیستیم. بریتانیا را از آسمان می‌کوبیم و با تانک‌هایمان به سمت روسیه قدم برمی‌داریم.»

چاپ پنجم «چراغ را خاموش‌ کن» با ۲۸۰ صفحه، طرح جلد جدید، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۳۵ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...