رمان «چشم» اثر ولادیمیر ناباکوف، نویسنده روسی به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شد.

این کتاب را محمدعلی مهمان‌نواز به فارسی ترجمه کرده و ترجمه او توسط موسسه انتشاراتی «مروارید» منتشر شده است. این رمان تا پایان هفته جاری روانه کتاب‌فروشی‌های ایران می‌شود.


داستان این رمان هم‌زمان با جنگ‌های داخلی روسیه و مرگ لنین اتفاق می‌افتد. ناباکوف در «چشم» داستان فردی را نقل می‌کند که از روسیه گریخته و به آلمان مهاجرت کرده است و در کنار نقل داستان زندگی او به مسائل سایر مهاجران اهل روسیه می‌پردازد.

نویسنده این کتاب را در سال 1930 نوشت. ترجمه انگلیسی این رمان 35 سال بعد در 1965 میلادی با عنوان «The Eye» به چاپ رسید. «چشم» را پسر ناباکوف با همکاری خود نویسنده به انگلیسی ترجمه کرده است. به گزارش ایبنا، این کتاب برای نخستین بار در سال 1382 توسط مترجمی به نام بهمن خسروی به فارسی ترجمه شد و آن را انتشارات شوقستان چاپ کرد. نسخه‌های این ترجمه در بازار کتاب ایران به پایان رسیده و تجدید چاپ نشده است. ترجمه اخیر دومین ترجمه از این رمان است که در ایران منتشر می‌شود.

این رمان کوتاه که حجم آن اندکی از 100 صفحه فراتر می‌رود، همانند سایر کتاب‌های اولیه ناباکوف چند شخصیت اهل روسیه را تصویر می‌کند که از این کشور مهاجرت کرده‌اند. ماجرای «چشم» پس از خودکشی رهبر یکی از فرقه‌های سیاسی مهاجر روسیه آغاز می‌شود. در این داستان فرض بر آن گذاشته می‌شود که خودکشی موفقیت آمیز بوده است، اما چشمان این سردسته سیاسی پس از مرگ نیز باقی می‌ماند و به مشاهده رفتار اعضای فرقه پس از مرگ خود می‌نگرد.

ولادیمیر ولادیمیرویچ ناباکوف در سال 1899 میلادی در سن‌پترزبورگ متولد شد و تا سال 1977 زندگی کرد. او شاعر، نویسنده رمان، داستان کوتاه و منتقد ادبی بوده است. وی قبل از پایان مدرسه دو جلد کتاب شعر چاپ کرد.

این نویسنده تحصیلات خود را در دانشگاه کمبریج پی گرفت و چند سال بعد از تبعید اجباری به اروپا، در سال 1940 میلادی به آمریکا مهاجرت کرد. از این نویسنده در مجموع 18 رمان، هشت مجموعه داستان کوتاه، هفت مجموعه شعر و 9 نمایشنامه منتشر شده است.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...