با یک فسیل زنده چگونه زندگی کنیم؟ | اعتماد


قرار است درباره یک مجموعه رمان کودک صحبت کنیم. اما قبل از اینکه به خود کتاب بپردازم، بهتر است کمی درباره این ترکیب اضافه صحبت کنیم؛ رمانِ کودک. این ترکیب، شکل جدیدی از داستان است و با ترجمه وارد ایران شده. نمونه‌های تالیفی رمان کودک، همین حالا هم در بازار موجودند. رمان کودک با کتاب‌های تصویری و مصور کودکان متفاوت است، گروه سنی خاص‌تری را مخاطب خود قرار می‌دهد، بچه‌هایی که توانایی خواندن متن‌های بلندتری را دارند، اما نه به بلندی رمان نوجوان.

خلاصه اوف خرابکار» [Das wilde Uff]

رمان‌های کودک مثل رمان‌های بزرگسال دارای یک بدنه اصلی و داستان‌های فرعی‌اند. البته تمام رمان‌های کودک در ساختن این ساختار شاید خیلی موفق عمل نکنند، اما یک نمونه خوب برای بررسی همین ساختار، مجموعه «اوف خرابکار» [Das wilde Uff] است. در مجموعه اوف خرابکار، خط اصلی حول حضور اوف، یک فسیل چند هزار ساله زنده، شکل می‌گیرد. اوف در پی اکتشافات یک پروفسور از خواب چند هزار ساله بیدار می‌شود و زندگی‌اش را بین آدم‌ها شروع می‌کند. زندگی‌ای که پر از دردسر و ماجراست و خُب... این خط اصلی است. خط فرعی داستان کجاست؟

شخصیت‌های فرعی این رمان، شخصیت‌هایی‌ هستند که نویسنده شناخت خوبی نسبت به آنها دارد. از پروفسور، شخصیت منفی داستان گرفته تا عمه و خواهر و همکلاسی‌ها. همه قابلیت این را دارند که داستان‌های فرعی خود را بسازند. این‌طور است که داستان پر و پیمان‌تر و به اصطلاح خیلی چاق‌تر از یک داستان بلند کودک است.

و اما درباره لیو پپل، پسری که اوف را پیدا می‌کند و او را با جهان جدید وفق می‌دهد. لیو یک پسر معمولی است، نه خیلی درسخوان و نابغه، نه خیلی بی‌پروا و بی‌ملاحظه. یک چیزی است بین این دو و همین باعث می‌شود تا بتواند خرابکاری کند. این یکی از ویژگی‌های خوب برای ساخت شخصیت است. هیچ چیز درباره لیو پپل قابل پیش‌بینی نیست، او قرار نیست شبیه بقیه بچه‌ها باشد و قرار نیست خیلی هم متفاوت باشد. اما آشنایی با اوف خرابکار، لیو را تبدیل به یک لیوی دیگر می‌کند. رابطه رفاقت دو نفر، به عنوان اساس شبکه شخصیت، قدمتی به درازای داستان گیلگمش و رفیقش انکیدو دارد. (منبع: آناتومی داستان، اثر جان تروبی) استراتژی دو رفیق این امکان را می‌دهد که قهرمان را به دو بخش تقسیم کنیم و دو رویکرد متفاوت به زندگی و حتی دو شبکه متفاوت از استعداد را نشان بدهیم. البته که از بین دو رفیق، یکی مهم‌تر است و می‌شود قهرمان داستان، که در حقیقت همان لیوی ماست. لیو تصمیم‌گیرنده و تغییردهنده اوضاع است. او می‌خواهد از اوف پشتیبانی کند و او را از خطر دور نگه دارد؛ اما رفیقش، اوف، هم از جهات مهمی شبیه او است و هم از جهاتی متفاوت.

اوف خرابکار است، یک خرابکار به معنی واقعی کلمه. لیو هم خرابکار است و شروع جلد یک با خرابکاری بزرگ لیو شروع می‌شود. این شباهت دو رفیقِ ماست، اما خرابکاری‌های اوف چنان آشفته‌بازاری ایجاد می‌کند که لیو باید یک‌جوری آن را مدیریت کند. اول او را از خانواده مخفی کند و وقتی رازش لو رفت، او را از صاحب‌خانه‌شان و بقیه مردم دور نگه می‌دارد. یعنی یک خرابکار، نه تنها دیگر نباید خودش خرابکاری کند، باید اوف را از انجام این همه دردسر بازدارد. شبکه شخصیت معمولا با یک حریف ثابت و خطرناک پر می‌شود (منبع: همان) و در سه جلد اول پروفسور دکتر دکتر اوتِنیو اسنایدا همان حریف خطرناک است. کسی که می‌خواسته با کشف این فسیل زنده (اوف خرابکار) زندگی خودش را متحول کند و حالا معتقد است لیو کشف منحصربه‌فرد او را دزدیده است.

اما در اواخر جلد سه یک اتفاق زیبا رخ می‌دهد: عشق. عشق چطور می‌تواند آدم شرور داستان ما را تبدیل به یک دوست کند؟ شبکه شخصیتی ما به یک‌باره به‌هم می‌ریزد. پروفسور دکتر دکتر اسنایدا عاشق می‌شود، عاشق کسی که اول لیو او را مسخره می‌کرده (عمه‌اش) اما همین عشق دشمن را تبدیل به دوست می‌کند. البته که لیو همواره به این دوستی مضنون است، اما در هر صورت حریف و دشمن تبدیل به عضوی از خانواده شده است.

جموعه اوف خرابکار

حالا با شبکه شخصیت چه کنیم؟ در ادامه پروفسور دیگری سر و کله‌اش پیدا می‌شود. کسی که دیگر نمی‌تواند از در دوستی دربیاید و باید این فسیل زنده را برای آزمایشات علمی‌اش پیدا کند، اما این فسیل دیگر تنها نیست و شاید بتوان آن را احیا هم کرد.

مجموعه اوف خرابکار داستان خانواده شدن است، خانواده شدن با یک فسیل. چیزی که در نگاه اول غیرممکن به نظر می‌آید، اما روزی می‌رسد که هیچ کس تحمل دوری اوف را ندارد. همراهی مخاطبان با لیو (شخصیت اصلی)، با اوف، غریبه‌ای که در حال شناخت ماست و با طبیعت، در این داستان وجود دارد. طبیعتی که عضوی قدیمی از خودش را تا به امروز حفظ کرده و بعد آن را به ما آدم‌ها امانت می‌دهد. آیا همه ما آدم‌ها قابل‌اعتمادیم؟ چه چیزی می‌تواند خوبی و بدی ما را مشخص کند؟ در مقابل اوف‌هایی که در زندگی به ما رسیده‌اند، چطور عمل کرده‌ایم؟ درباره امانت‌هایی که طبیعت دو دستی تقدیم ما کرده است، چگونه... بهتر است درباره‌اش کمی فکر کنیم.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...