رمان «همه چیز همه چیز»  [Everything, everything] اثر نیکولا یون [Nicola Yoon] با ترجمه میترا امیری توسط کتابستان معرفت منتشر شد.

همه چیز همه چیز»  [Everything, everything] اثر نیکولا یون [Nicola Yoon]

به گزارش کتاب نیوز، نیکولا یون متولد ۱۹۷۳، نویسنده اهل ایالات متحده آمریکا است. عمده شهرت او به واسطه‌ی نگارش همین کتاب است که در ژانر ادبیات داستانی نوجوانان نوشته شده، همه‌چیز همه چیز در سال ۲۰۱۵ منتشر و در زمره‌ی فهرست کتاب‌های پرفروش نیویورک تایمز قرار گرفت. در سال ۲۰۱۷ نیز بر پایه‌ی این اثر، اقتباسی سینمایی با همین عنوان بر پرده‌ی سینما رفت.

ناشر در معرفی این اثر آورده است:

«همه چیز همه چیز» نخستین بار در سال 2015 منتشر شد. داستان این رمان به دختری هجده ساله به نام مَدی می پردازد که به خاطر ابتلا به بیماری «نقص ایمنی مرکب شدید» تحت درمان است و از همین رو نمی تواند خانه را ترک کند یا با هر چیز غیربهداشتی تعامل داشته باشد. دنیای مدی را مادر، پرستار و کتاب های مورد علاقه اش شکل داده اند و پدر و برادرش سال ها پیش از دنیا رفته اند. روزی خانواده ای به همسایگی خانه ی مدی می آیند و او از پنجره، اسباب کشی این خانواده را به نظاره می نشیند. اُلی، پسر این خانواده است که با گذشت زمان، رابطه ی دوستانه ای با مدی تشکیل می دهد و به بزرگترین ریسکی تبدیل می شود که مدی تا به حال با آن مواجه شده است.

«همه چیز همه چیز» اثر نیکولا یون در 294 صفحه و قیمت 45 هزارتومان منتشر شده و در دسترس علاقمندان قرار گرفته است.

................ هر روز با کتاب ...............

معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...
بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...