رمان «خط‌آهن زیرزمینی» [The Underground Railroad] نوشته کولسن وایت‌هد [Colson Whitehead] که برنده جایزه پولیتزر شده است با ترجمه سمیه گنجی منتشر شد.

خط‌آهن زیرزمینی» [The Underground Railroad]  کولسون وایتهد [Colson Whitehead

به گزارش ایسنا، این رمان از سوی انتشارات علمی در ۲۷۴ صفحه و با قیمت ۳۲۵۰۰ تومان منتشر شده است.

این رمان به گونه‌ای رمان تاریخی است که در یک فضای خیالی، واقعیات تلخ قرن اخیر و نظام‌ برده‌داری را به جذاب‌ترین وجه روایت می‌کند. این اثر درواقع در ژانر «تاریخ جایگزین» یا «تاریخ متناوب» (Alternate history ) نوشته شده است، ژانری که می‌توان آن را زیرمجموعه ژانر علمی-تخیلی و داستان‌های ادبی و تاریخی دانست و این نوع داستان معمولاً شامل ادغام واقعیت‌های تاریخی، با برخی موضوعات خیالی می‌شود.

رمان «خط‌آهن زیرزمینی» داستانی درباره «کورا» برده‌ای در ایالات متحده در قرن نوزدهم را تعریف می‌کند، که با دنبال کردن یک خط آهن زیرزمینی سعی می‌کند از جهنم برده‌داران فرار کند. یکی از منتقدان در یادداشتی که در گاردین نوشته است این رمان را «پژواکی از «محبوب» تونی موریسن، «بی‌نوایان» ویکتور هوگو، و «مرد نامرئی» رالف الیسن» می‌داند که باز در همین حال «گویا تابلویی است که بورخس و کافکا و سوئیفت هم بر آن نقشی زده‌اند».

رمان «خط‌آهن زیرزمینی» در سال ۲۰۱۶ منتشر شده و ششمین رمان نویسنده است. این کتاب دارنده فهرستی از جوایز ادبی از جمله جایزه ادبی پولیتزر و جایزه کتاب ملی آمریکاست. همچنین باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق ایالات متحده آمریکا این رمان را به عنوان یکی از پنج کتاب در فهرست خواندن در تعطیلات تابستانی انتخاب کرده بود. این رمان در ژانویه ۲۰۱۷، مدال کارنگی را در کنفرانس زمستانی انجمن کتابخانه آمریکایی در آتلانتا دریافت کرد.

کولسن وایت‌هد نویسنده سیاهپوست آمریکایی و متولد ۱۹۶۹ در نیویورک است. به عقیده بسیاری از منتقدان قدرت وایت‌هد در روایت جزءبه‌جزء و موشکافانه است که سبب می‌شود خواننده همراه داستان کشیده شود و خود را در موقعیت راوی قرار دهد. جان آپدایک با خواندن کتاب «اندیشمند» وایت‌هد در مجله نیویورک او را بلندپرواز و کاملا برجسته  دانسته بود.

این رمان این‌گونه آغاز می‌شود: «مهاجمان داهومی اول مردها را دزدیدند و ماه بعد پی زن‌ها و بچه‌ها به روستای او برگشتند. دوتادوتا زنجیرشان کردند و به سمت دریا پیش راندند... آن دسته از مردم دهکده که جان به در بردند برایش گفتند وقتی پدرش نتوانست به سرعت پابه‌پای بردگان برود، برده‌فروش‌ها سرش را شکستند و گذاشتند بدن بی‌جانش دنبال صف کشیده شود. مادرش سال‌ها قبل مرده بود.»

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...