رمان «شاعری که می‌دوید» نوشته سعید عبدوس از سوی نشر داستان منتشر شد.

شاعری که می‌دوید سعید عبدوس

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، این رمان روایت زندگی شاعر جوانی‌ست که پس از ورود به دانشگاه و آشناشدن با چند جوان، مسیر ذهنی و زندگی‌اش تغییر می‌کند و عشق مثل گرهی در زندگی‌اش مبهم باقی می‌ماند.

عبدوس با بیان این‌که این اثر رمانی اجتماعی با درون‌مایه عاشقانه است، گفت: بخش زیادی از داستان به صورت سوم‌شخص و با ادبیات غیرمحاوره‌ای روایت شده است.

این نویسنده درباره شخصیت‌ها، فضاسازی، زمان و ویژگی‌های این رمان توضیح داد: شخصیت‌ها ترکیبی از چندین شخصیت حقیقی در ذهن من است. دهکده‌ها، شهرها و نفراتی که در کتاب به آن‌ها اشاره شده، شهرهایی خیالی‌اند. در این میان شهر تهران و نسبت انسان‌ها نسبتی حقیقی است.

وی ادامه داد: چند جوان در جستجوی سوال‌های بی‌جوابشان از دهکده‌هایشان بیرون می‌زنند و دست تقدیر آنها را دور هم جمع می‌کند؛ درحالی‌که هرکدام از آنها دنیایی متفاوت، درونیاتی متفاوت و تربیتی متفاوت را به دوش می‌کشند. در این میان از کنش آنها و محیط، اتفاق‌هایی شکل می‌گیرد؛ سوال‌هایی پاسخ داده می‌شود و سوال‌هایی برای همیشه بی‌جواب می‌ماند. عشق حلقه واسطه سوال‌های بی‌پاسخ ماست.

عبدوس با بیان این‌که در حال‌ حاضر مشغول نگارش کتابی محاوره‌‌محور است، توضیح داد: امیدوارم این کتاب در انتهای سال یا سال آینده منتشر شود. البته همه این‌ها وابسته به میزان خوانده‌شدن کتاب «شاعری که می‌دوید» است.

بخشی از کتاب می‌خوانیم: «در روزگاری که عینک کائوچویی، اورکت و سیگارهایی که رسالتشان را با روشن کردن سیگار بعدی به انتها می‌رساندند، نشانه فهمیدگی و درک عمیق از ادبیات و سیاست بود، ارسلان برخلاف جریان آب شنا می‌کرد. ته‌ریشی بر چهره استخوانی‌اش نقش بسته بود. کت‌های کرمی‌رنگی که پدرش وقتی دبیرستانی بود برایش خریده بود را در حالی می‌پوشید که بعد از گذر سال‌ها هنوز اندازه‌اش نشده بود. دیگر امیدی نداشت که شانه‌هایش استخوان بترکانند و پهنای شانه‌اش هم‌عرض کت کرمی‌‌رنگش بشود؛ بیشتر امیدوار بود که کت‌ها آب بروند. یک روز کافه‌چی به ارسلان گفت: تو چرا همیشه تنهایی؟ چرا اسمی برای خودت دست‌وپا نمی‌کنی؟»

رمان «شاعری که می‌دوید» نوشته سعید عبدوس، با شمارگان 300 نسخه، در 122 صفحه، در قطع رقعی، به قیمت 50 هزار تومان از سوی نشر داستان روانه بازار کتاب شد.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...