چهارمین رمان رضا استادی با نام «لاگجری» با روایت موضوعی ملتهب از سوی نشر سخن به بازار عرضه شد.

رضا استادی لاگجری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، رضا استادی که در سه رمان قبلی‌اش ترکیبی از مضامین تاریخی، اجتماعی و عاشقانه را در بستر تاریخ معاصر ایران روایت کرده، در تازه‌ترین رمان خود به سراغ موضوعی ملتهب در دل اقتصاد و تجارت رفته و با روایت زندگی چند شخصیت فعال در بخش اقتصاد سایه ایران طی دو روز، تصویری از زندگی این طبقه اجتماعی را به مخاطب خود ارائه کرده است.

به گفته نویسنده، این قصه در فاصله اردیبهشت ۹۴ تا بهمن ۹۸ و بر پایه تحقیقات مفصل و دقیق نوشته شده و داستان آن طی دو روز در تهران و آنکارا اتفاق می‌افتد. «مهفامِ آقاخان» و «مزدکِ متحدزاده» زن و شوهری حدوداً سی و پنج ساله هستند. آن‌ها به تازگی به آپارتمانی میلیاردی در زعفرانیه نقل مکان کرده‌اند. مزدک به عنوان مشاور رسانه‌ای و برندینگ سال‌هایی طلایی را در حرفه خود پشت سر گذاشته اما به دلیل همکاری با شرکتی که مدیر عامل آن اخیراً از ایران فرار کرده و حالا پرونده‌های قضائی متعدد دارد، دچار مشکلات کاری شده و دیگر شغل مناسب و با درآمد بالای گذشته‌اش را ندارد.

در نقطه مقابل مزدک، «مهفام» به تازگی در شغل خود پیشرفت کرده و «دبیر شورای مشاوران» شرکتی خصوصی در حوزه ساختمان سازی شده است. این مسئله حسادت مزدک را برانگیخته است. مزدک برای جبران عقب ماندگی نسبت به همسر خود، پیشنهاد شرکتی را که در زمینه دامداری فعالیت می‌کند، برای همکاری می‌پذیرد. رفت و آمد به این شرکت که خارج از تهران قرار دارد، مزدک را با ماجرایی عاطفی درگیر کرده است. در آخرین پنج شنبه سال ۱۳۹۴، مزدک از سوی رئیس شرکت دامداری برای مذاکره‌ای تجاری به آنکارا می‌رود. در تهران نیز مهفام در پروژه‌ای پیچیده درگیر می‌شود که آخرین روزهای سال را برای او بحرانی می‌کند.

رضا استادی می‌گوید: لاگجری رمانی با ریتم تُند و تعدد حوادث است که از زاویه سوم شخص روایت می‌شود و خوانش آن برای علاقه‌مندان به رمان فارسی جذاب و شیرین است. این رمان در ۵۱ فصل و حجمی حدود ۵۰۰ صفحه نوشته شده و نشر سخن چاپ و عرضه آن به بازار را به عهده داشته است. طرح جلد کتاب نیز توسط سینا روح در گروه هنری کاربِه طراحی شده است.

«هیچ وقت نامزد نبودیم»، «بدون تو غیر ممکن بود»، «حمام تُرکی» و مجموعه داستان «خونه خالی» از دیگر آثار منتشر شده استادی در حوزه ادبیات داستانی است. او همچنین رمان دیگری با موضوع دفاع مقدس را نیز در آستانه انتشار دارد.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...