رمان «صفرمطلق»، اثر معصومه باقری که داستانی درباره جنگ و سختی‌های آن دارد از سوی انتشارات پایتخت راهی بازار نشر شده است.

صفرمطلق معصومه باقری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا: «صفرمطلق» روایت مردمی جنگ‌زده است که گرفتار جنگی سرکش شده‌اند. جنگی که زندگی مردم رنج‌دیده را در خرمشهر و شادگان و دزفول به چالش می‌کشد.

یاسر جوانی درون‌گراست که به زندگی ذهنی و انتزاعی بیشتر توجه دارد. او بعد از شش سال به وطن خود بازگشته است؛ درحالی‌که برادرش جبار و پدرش سلیمان عدنانی را در جنگ از دست داده و حالا به شادگان بازگشته تا ملجا و پناهگاه مادرش باشد‌. این در صورتی است که یاسر نسبت به عشق سلما دختر ابونعمان خزرجی کنجکاو است. او در شرایط و تاثیرات رقت‌انگیز جنگ، عناصری ساده و باشکوه را در ذهن خود می‌سازد.

سلما بعد از جنگ دچار حادثه می‌شود. یاسر ابتدا فکر می‌کند که این رفتار او، یک حالت روحی و روانی موقت است که درنهایت رفع می‌شود؛ اما به این نتیجه می‌رسد که همیشه سختی‌ها در زندگی، یا انسان را سخت و محکم می‌کند یا نسبت به همه‌چیز بی‌تفاوت می‌شود.

شخصیت سلما بسیار غم‌انگیز، متفکرانه و سوال‌برانگیز است. سرنوشت سلما روایت‌ِ ناتمام و دردآلودی است بر روایت ناتمام آینده‌اش. آینده‌ای مبهم و رازآلود که سوال‌ها بر سوال‌ها می‌افزاید. سوالاتی که از آن‌ها جوابی به گوش ما نمی‌رسد. آن‌چه ما می‌شنویم روایت‌هایی تلخ و دلهره‌آور از زنی است که ملول و بلاتکلیف در آسایشگاه روانی رها می‌شود.

در جریان داستان با شخصیت دیگری به نام عاکف مواجه هستیم. عاکف جوانی بی‌خیال، خونسرد و خوش‌گذران است. او نظام فکری و عقلانی خودش را دارد و تجربه‌های دیگران را نادیده می‌گیرد. عاکف در طول داستان، شخصیتی به نام حکیمه را تحت تاثیر قرار داده و در نهایت او را رها می‌کند.

حکیمه دختری درون‌گرا و آرام است که در مورد احساساتش با کسی صحبت نمی‌کند. او در طول داستان خیال می‌کند که عاکف به احساسات و کلمات عاشقانه فکر می‌کند، در‌حالی‌که خودش به عقل عاشق می‌اندیشد. به عقلی که عاشق شده و کلا تبدیل به عشق و احساس شده است، ولی تمام این افکار، رویایی پوچ است و او را به بلاهت می‌رساند.

شخصیت مسلم در داستان از دیگر شخصیت‌های پذیرفتنی و واقعی است که آمیزه و ترکیبی از فردیت و اجتماع را در رفتارش جلوه می‌دهد. مسلم نوجوانی شانزده ساله است که به جبهه می‌رود و با رشادت می‌جنگد. مسلم نماد جوان‌هایی است که از آرزوها و آرمان‌های خود گذشته‌اند و در جنگ دفاع مقدس جان خود را فدای وطن کرده‌اند. مسلم نوجوانی شجاع است که تمام مسیر زندگی‌اش تحت‌تاثیر جبهه‌ جنگ قرار می‌گیرد و این تمام چیزی است که از یک رزمنده‌ نوجوان قرار است ببینیم؛ نوجوانی شجاع، دلیر و فداکار.

داستان از جایی شروع می‌شود که یاسر به شادگان بازگشته است اما با جنگ تلخی در کشورش رو‌به‌رو شده است و زندگی‌اش تحت‌شعاع جنگ قرار می‌گیرد. در اواخر رمان بخشی از داستان در مورد مادران و خانواده‌های رزمندگانی است که در انتظار بازگشت عزیزان‌شان هستند. در این رمان می‌توان رنج‌های جنگ دفاع مقدس را در اصطلاحات و نمادها و تشریح دقیق کتاب استخراج کرد و به جامعه‌ ادبی نشان داد.

در بخشی از این رمان می‌خوانیم:
«یاسر تب داشت. بدنش می‌لرزید. برای اوّلین بار توی زندگی‌اش حس می‌کرد اعضا و جوارحش دارند مثلِ یک ساختمانِ در حالِ ریزش از هم می‌پاشند. سر تا پایش می‌لرزید.
ام جبار به کفِ دستِ یاسر زل زد. یک مُشت شکوفه‌ی خشک بهارنارنج کف دست او جا خوش کرده بود. نمی‌دانست این بهارنارنج‌ها توی مُشتِ او چه می‌کنند؟ انگشتِ اُم جبار جلو آمد و روی چشم یاسر قرار گرفت. بعد آرام آرام پایین آمد و قطره اشکی را که از چشمِ او سرازیر شده بود با نوک انگشت پاک کرد‌. قطراتِ اشک، شبیه به دسته هونگ فلزی او را زیر بار سنگین غرورش له می‌کردند. با خودش فکر کرد جنگ چقدر خانه‌ها که خراب نکرده. چقدر جان‌ها که نگرفته. چقدر جنین‌ها که توی شکم مادر نکُشته. چقدر عشق‌ها که ویران نکرده. مثلِ عشقِ سلما و یاسر... که مثلِ بخاری از روی چایی برخاست و توی فضا محو شد!»

رمان «صفرمطلق»، اثر معصومه باقری در 270 صفحه، شمارگان 1000 نسخه و به‌بهای 40 هزار تومان از سوی انتشارات پایتخت راهی بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...