محمدرضا بایرامی، بعد از بیست سال رمان «سایه‌ی ملخ‌ها» را پس از بازنگری برای نوجوانان منتشر می‌کند.

«محمدرضا بایرامی» بیش از 20 سال است که برای نوجوانان داستان می‌نویسد و بارها برای کتاب‌هایش جایزه گرفته است. چند سال پیش او جایزه‌ی معتبر «کبرای آبی» را برای «قصه‌های سبلان» از کشور سوییس دریافت کرد و حتی داستان‌هایش به کتاب‌های درسی بچه‌های این کشور راه یافت!
 
بایرامی به‌ ما خبر داد که یک داستان نوجوانانه‌اش را که سال‌ها پیش چاپ کرده بود، برای چاپ دوباره، بازنویسی می‌کند. این کتاب را بایرامی  بیست سال پیش نوشت و در همان زمان هم منتشر شد؛ ولی امکان چاپ دوباره‌ی آن فراهم نشد و حالا بعد از گذشت این همه سال این نویسنده‌ی خوش‌ذوق به فکر انتشار دوباره‌ی آن است.
 
«سایه‌ی ملخ» درباره‌ی نوجوانی از طایفه‌ی اعراب صحرانشین منطقه‌ی خوزستان است. نویسنده در این کتاب، حوادثی را در منطقه‌ی خوزستان و از زبان این نوجوان روایت می‌کند که در نهایت به جنگ تحمیلی می‌رسد.

«محمدرضا بایرامی» یواشکی به ما گفت که این رمان، یکی از داستان‌هایی است که خودش آن را خیلی دوست دارد. او همچنین به ما گفت که قرار است این کتاب را تا پایان مهرماه امسال توسط انتشارات «سوره‌ی مهر» به بازار کتاب بفرستد.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...