«شاید برگردم» رمان نوشته‌ پژند سلیمانی روایت دو زن است که همراه هم و شانه به شانه‌ هم داستانی روایت می‌کنند و کم کم هر کدام‌شان می‌شوند داستان دیگری. داستانی که نمی‌شود مرزی میان خیال و واقعیتش کشید. داستانی که هر دو شخصیت اصلی، رویا و غزاله، همراه با هر چه که دارند و حتی واژه‌ها و شیوه‌ روایت در آن گم می‌شوند.

شاید برگردم پژند سلیمانی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از هنر آنلاین، «شاید برگردم» در بافت کلی نمونه‌ بارزی از تمپوی نامنظم بیشتر چند‌صدایی و کمتر تک‌صدایی «باختین» است. نمی‌شود هیچ متنی را به طور مطلق چند‌صدایی و یا تک‌صدایی دانست چرا که در شکل‌گیری هر داستان، عناصر هر دو به کار گرفته می‌شوند و تنها غلبه‌ عناصر یکی، سبب سنگینی کفه‌ آن و لذا اطلاق آن به متن می‌شود. در هر داستانی ارتباط و تبادلی میان تک‌گویی و گفتگو (خود و دیگری) وجود دارد.

رمان «شاید برگردم» هم از این قاعده مستثنا نیست و البته در این رمان خواننده با این تغییر صدا، تغییر نظرگاه و البته تغییر قهرمان از قهرمان داستان به قهرمان ایده و در این مسیر لایتناهی همراه می‌شود و در جریان روند کار قرار می‌گیرد. در این رمان به معنای واقعی کلمه، صداها مشخص شده‌اند و تغییر می‌کنند تا در دنیای داستان در طی این تغییرات چیزی فرای بازی و بافت زبانی، شکل بگیرد. پرولوگ و یا مقدمه‌ فصل جهت همراهی مخاطب با حرکت سایه‌ها و جاگیری دوربین است و بعد خط اصلی روایت تعیین می‌شود و در انتها خروج دوربین و آماده شدن برای تغییر جای دوربین و البته تغییر راوی و پایان‌بندی فصل، راوی مدام تغییر می‌کند. درست مثل حرکت دوربین در سراسر این رمان. راوی اول شخص می‌شود، حدیث نفس و بنابراین شناخت درونی شخصیت در روایت ابتدایی این راوی به راحتی اتفاق می‌افتد و بعد دانای کل محدود به ذهن سوم شخصی که در فصل قبل، اول شخص بوده، به ما نزدیک شده و ما در ذهنش پرسه زده‌ایم. از یک کلوز‌آپ و دوربین بسته به لانگ شات می‌رویم و دوباره برمی‌گردیم به کلوزآپ. این تنها در داستان رخ نمی‌دهد و البته در تصویر هم سعی شده این اتفاق بیافتد.

«شاید برگردم» داستان دو زن نویسنده است در دل یک شهر با تجربه‌ شهرهایی در دنیایی دیگر و سایه‌هایی آشنا. داستانی که به‌سادگی می‌تواند داستان هر کدام از ما باشد. مایی که به سایه‌ها و قصه‌های درون‌شان باور داریم.

«شاید برگردم» فراداستانی است که قصه‌ هر کسی می‌تواند باشد. قصه‌‌ هر شخصی که جایی گیر افتاده، مانده و توی دلش یا توی سرش مدام یک شاید برگردم‌ای می‌گذرد و می‌پیچد. قصه‌ هر کسی که گم شده‌است یا گم‌شده‌ای دارد.

بخشی از رمان: ‌‌«خدا را شکر خیلی وقت است موبایلم را بی‌خیال شد‌ه‌ام. حالم از موبایل و اینستاگرام و واتساپ و کوفت و خوره بهم می‌خورد. از اینکه از در و دیوار عکس بیندازم و بگذارم توی اینستاگرام و زیرش الکی بنویسم برای مخاطب خاص. برای مخاطب خاصی که نیست. بعد هم دنبال هزار و یک هشتگ بگردم. هشتگ مخاطب. هشتگ خاص. اصلاً این موبایل دو زار نمی‌ارزد. آدم مدام باید چکش کند و وقتی ببیند کسی زنگ نزده، کسی لایک نکرده، کسی... و غصه‌اش بگیرد. هر کس بخواهد زنگ می‌زند همین خانه.

مامان گفت: «هیچ کارت شبیه هم سن و سالهات نیست.» مگر همه‌ی دخترهای بیست و چند ساله شکل همند؟ خوشم می‌آید اینقدر تجربه به جیب زده‌ام. اینقدر زندگی کرد‌ه‌ام. اینقدر تصمیم گرفته‌ام و رویش نایستادم. اصلاً بیست سالگی را گذاشته‌اند برای همین.»

رمان «شاید برگردم» نوشته‌ پژند سلیمانی به تازگی توسط نشر سیب سرخ به چاپ رسیده و در کتابفروشی‌های سراسر کشور موجود است.

................ هر روز با کتاب ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...