نی‌لبک و ماهی | آرمان ملی


«هلال پنهان» نوشته علی‌اصغر شیرزادی، از دسته آثاری است که برای درک محتوا، ابتدا باید فرم را در آن بررسی کرد؛ چراکه همین فرم و ساختار است که اثر را تا حدی پیچیده جلوه می‌دهد. در این کتاب ما با یک ساختار داستان در داستان مواجهیم. در اولین ساخت «راوی شگفت» از نوع «مخاطب شنوی خاموش» را داریم که کل داستان‌های تودرتو را از زبان همین راوی است که می‌شنویم. در زیرساخت بعدی یک «فراداستان» داریم. یعنی داستانی از طریق قاب یادداشت‌های شخصیت (یونس بشیران) خوانده می‌شود و در یک جلسه‌ داستان‌نویسی مورد تجزیه‌و‌تحلیل قرار می‌گیرد. در خلال این جلسه استاد «مسیح بروشکی» نیز داستانی درباره خلبانی شهید روایت می‌کند. این داستان سوم نیز با قاب یادداشت‌ها و نیز بیان خاطرات استاد پیش می‌رود؛ بنابراین جدا از محتوا، فرم داستان درعین پیچیدگی اولیه برای مخاطب خاص، قابل درک است. از طرفی تغییر زاویه دیدها و راوی‌های متعدد در این نگاه کلی به ساختار داستان قابل فهم می‌شوند. در محتوا نیز اگر سرنخ‌ها و مفاهیم نمادین را دنبال کنیم به کنه آنچه نویسنده قصد بیانش را داشته پی می‌بریم.

هلال پنهان علی اصغر شیرزادی

گناه یونس داستان شیرزادی ناامیدی است که منجر به فرار او از هنگامه‌ جنگ می‌شود و با نماد یقه‌ پاره‌شده‌ لباس نظامی‌اش بیان می‌شود. اما این همه‌ ماجرا نیست؛ زیرا که افسر مافوق او، پاگون‌هایش را از او نمی‌گیرد تا به گفته‌ خودش هم خلع درجه شده باشد و هم نشده باشد. استعاره‌ای از بلاتکلیفی و رهاشدن در برزخ امید و ناامیدی. شاید به‌تصور رهایی از همین برزخ است که او لباس نظامی‌اش را با یک نی‌لبک عوض می‌کند. بااین‌حال آن برزخ همچنان باقی می‌ماند و اینبار یونس بشیران که دستی در نوشتن دارد، سعی می‌کند با نوشتن داستانی درباره‌ جنگ و آدم‌هایش خود را نجات دهد. جنگی که خود، از آن گریخته و نوشتن از شخصیت‌هایی که نقطه‌ مقابل رفتار او را انجام داده‌اند یعنی مانده‌اند، جنگیده‌اند و به شهادت رسیده‌اند! در این مسیر او نوعی آشفتگی را طی می‌کند. همچنان که شخصیت‌های داستانش نیز، به‌گفته‌ خودش از او سرپیچی می‌کنند و داستان آنطور که قرار است، پیش نمی‌رود. درنهایت با راهنمایی‌‌های استاد در جلسه‌ داستان‌خوانی که بی‌شباهت به جلسه‌ روان‌درمانی نیز نیست، یونس به نوعی ثبات و بخشش خود می‌رسد؛ که نشانه‌ آن لباسی است که ولو در خیالش پس گرفته و یقه‌اش دوخته شده و نی‌لبکی که از او پس گرفته نمی‌شود.

اما این پایان، نه پایان اصلی بلکه نقطه‌ای است بر فراداستان شخصیت یونس بشیران و سرنوشت او. آنچه نباید از آن غفلت کرد بخش پنهان ماجرا در اولین ساختار داستانی اثر است. راوی اصلی کیست؟ جمعی که با آن حرف می‌زند چه کسانی هستند؟ راوی و همراهانش در چه زمان و مکانی هستند؟ کشف این بخش پنهان شاید دلیل نامگذاری عنوان کتاب، یعنی «هلال پنهان» را هم مشخص کند.

برای این کشف باید اطلاعات داستانی را مثل قطعات یک پازل کنار هم گذاشت تا از ورای آن به حقیقت این نیمه‌ مسکوت‌مانده رسید. برای کشف موقعیت مکانی راوی و همراهانش بار دیگر به‌سراغ پیشانی‌نوشت کتاب می‌رویم که اشاره به «اسارت زیر آب» دارد. همچنین داستان مادری که کف رودخانه نشسته و برای پسرش عزاداری می‌کند، قابل توجه است. پسری که یکبار در ابتدا نحوه‌ مرگش بازگو شده و بار دیگر در اواخر داستان، به تفصیل، ماجرای شهادت او و هم‌رزمانش بیان شده (و در این بین با شخصیت‌ها نیز آشنا شده‌ایم) همچنین با دقت در صحبت‌های راوی و اشاره به مفاهیمی مثل «طعم خزه»، «تموج و عمق آب»، «ساقه‌های نیلوفر» و... پی به دگرجایی می‌بریم که راوی داستان خود را از آنجاست که روایت می‌کند و به‌دلیل ظرفیت این دگرجاست که متوجه شگفت‌بودن راوی می‌شویم. از طرفی با دقت در بیانات مستقیم این راوی شگفت درباره‌ مفهوم «زمان» و نوعی حسرت در برخورد با آن و تلاش برای درنظرگرفتن خود در موقعیت مکانی و زمانی دیگر، به کشفی دیگر می‌رسیم. کشفی که منطق کل روایت‌ها از دیدگاه این راوی را مشخص می‌کند. و مخاطب را در مفهوم، متوجه روایت امکانی می‌کند، آمیخته با خاطرات جمعی، تخیل، حسرت و حتی امید راوی و مخاطبان به‌ظاهر خاموشش.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...