آنچه می‌خوانید بخشی‌هایی از کتاب «روزها در راه» اثر شاهرخ مسکوب است که به انتخاب امید حسینی در کانال تلگرامی‌اش منتشر شده است:

روزها در راه شاهرخ مسکوب

دولت اسرائیل ۵۳ هکتار دیگر از زمینهای شرق اورشلیم یعنی ملک عرب‌ها را مصادره کرد تا آنها را براند و برای یهودیان خانه‌سازی کند. سیاست شایلاکی، آن‌هم در دوره مذاکرات صلح و پس از قرارداد اسلو. گفته‌اند فعلاً برنامه دیگری برای گرفتن خاک فلسطینی‌ها نداریم. شایلاک هر تکه‌ای که از گوشت تن حریف می‌کند اطمینان می‌دهد که این آخری است. جای نگرانی نیست.

جنایت نازی‌ها علیه یهودیها، جنایت اسرائیل علیه عربها را توجیه نمی‌کند (هیچ جنایتی نمی‌تواند توجیه کننده جنایت دیگر باشد) اینکه ستم‌دیدگان به این زودی می‌توانند ستمکاران سنگدلی بشوند، آدم را در ناامیدی تاريکی فرو می‌برد. دنیا مثل قبر می‌شود و انسان بودن مایه‌ی شرمندگی است. Cana (که نمی‌دانم تلفظ عربیش چیست) ۱۸ آوریل و کشتار دانسته و عمدی بیش از صد و بیست نفر غیرنظامی (فلسطینی)، آن‌هم برای هدفهای انتخاباتی، آن هم به دست تنها «دموکراسی» خاورمیانه! و بدتر از این بی‌اعتنائی همگانی اسرائیلی و امریکائی!

در هرالد تریبیون Herald Tribune دیروز خواندم که دادگاه نظامی اسرائیل، چهار سرباز را که از سهل‌انگاری، جوان فلسطینی ۱۸ ساله‌ای را به تیر زدند و کشتند محکوم کرد و اما حکم محکوميت: يک ساعت زندان و يک agora جریمه. کمتر از يک سوم يک سنت امريکایی! باور نکردم. دوباره خواندم و دیدم ناچار باید باور کرد. دو سه روز پیشتر دیدم که دو مرزدار اسرائیلی شش کارگر فلسطینی را نشانده بودند، چک و تیپا و مشت و لگد می‌زدند و تحقیر می‌کردند. باور نکردم. در برنامه تلویزیونی دیگری نگاه کردم، دیدم دیرباوری من از ساده‌لوحی است. در روزنامه‌ها خواندم که دادگاه عالی اسرائیل، شکنجه دستگیرشدگان فلسطینی را که مشکوک به داشتن اطلاعات ارزنده‌ای درباره توطئه و بمب‌گذاری هستند، مجاز و در نتیجه قانونی دانسته. باید منتظر بود تا يک‌باره قتل آنها را قانونی بشناسند و قال قضیه را بکنند.

در مقاله‌ای دیدم واشنگتن پست زنجموره کشیده بود که حیف و صدحیف شکنجه رسمیت می‌یابد و قانونی می‌شود. آن هم اول‌بار از جانب دولتی متمدن و دموکراتيک! اما به گمان من آنچه جای افسوس دارد غریزه تبهکار و ستمکار بشری است. تازه پنجاه و چند سال بیشتر از آشویتس و بوخنوالد و ... نگذشته است. حالا همان ستمدیدگانند که با چنین گردن‌فرازی و غروری به دیگران ستم می‌کنند. آدم از بشر بودن خود خجالت می‌کشد.

در چنین وضعی هشتمین سخنرانی «ن» از رادیو اسرائیل اگر اشتباه نکنم در ٢٤ اکتبر پایان یافت و اعلام شد که از هفته آینده سلسله سخنرانیهای آقای «م» درباره ستم عرب‌ها بر ایرانیان آغاز می‌شود. از رادیو اسرائیل، درباره ستم اعراب! واقعاً باید به شعور این بزرگان آفرین گفت.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...