رمان «من چیزهایی می‌بینم که دیگران نمی‌بینند» اثر فرشته میرزایی توسط نشر کتاب کوچه منتشر شد.

من چیزهایی می‌بینم که دیگران نمی‌بینند فرشته میرزایی

به گزارش کتاب نیوز، فرشته میرزایی متولد 1367 است و این رمان او در جشنواره رمان کوچه برگزیده شده است.

ناشر در معرفی این اثر آورده است:

ماجرای رمان قصه زنی است که بعد از دعوایی که با شوهرش دارد، دیگر نه با خود او که با جنازه‌اش مواجه می‌شود. بعد از خاکسپاری، نگار دستش را روی خاک می‌کشد و حس می‌کند چیزی انگشتانش را به داخل خاک می‌کشد. حلقه‌اش در خاک جا می‌ماند.
با همین نشانه‌هاست که نگار به مرگ همسرش مشکوک می‌شود و شخصیت جدیدی به نام «آقا» در رمان حضور می‌یابد و مسیر پرفراز و نشیب زندگی نگار آغاز می‌شود.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
«دخمه‌ای کوچک و تاریک بود که صندلی‌های اتاق انتظار را هم نداشت، با همان موکت طوسی چرک. روی دیوارها هم خبری از آیات قرآن نبود، خالی خالی. به نظر می‌رسید پشت پرده سرتاسری روبه‌رویم، پنجره‌ای باشد. همان جا نزدیک در ایستادم. چشمم به در بود تا آقا وارد شود. صدایی از پشت پرده آمد: «آقا کرم، در رو باز بذار و برو» و مرد که اسمش کرم بود، اتاق را ترک کرد. من ماندم و صدای پشت پرده!»

«من چیزهایی می‌بینم که دیگران نمی‌بینند» اثر فرشته میرزایی در 142 صفحه و قیمت 36 هزارتومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...