قصه­‌های عجیب مردم عادی در جدیدترین کتاب مهرداد صدقی با نام «دژاوو» توسط نشر کاشی منتشر شد.

مهرداد صدقی دژاوو

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، مهرداد صدقی درباره کتاب جدیدش گفت: «دژاوو» به معنای آشنایی پنداری است، به زبان ساده‌تر همان حس و حال آشنایی است که با دیدن کسی، چیزی، مکانی و یا اتفاقی آن را آشنا می‌پنداریم، گو اینکه آن را پیشتر در خواب یا رویا دیده‍ایم. اخیرا گفته میشود این امر ناشی از خاطره سازی آنیِ مغز از رویدادی در لحظه است و برآورد اشتباه مغز، اما در عالم داستانی دژاوو، مرزی بین واقعیت، رویا و یا اشتباه مغز نیست و مخاطب باید حدس بزند کدام رویداد واقعیست، کدام خاطره و کدام پنداشت مغز.

وی افزود: «دژاوو» خرده داستان‌هایی است از موقعیتهای عجیبی که مردمی عادی در آن گرفتار میشوند. زندگی هر فرد سرشار از خرده داستانهاست که با کنار هم قرار گرفتن این خرده داستانها، داستان کاملتری شکل میگیرد و مانند پازل در کنار هم قرار می‌گیرند تا روایت اصلی داستان را شکل ‌دهند. شما قهرمان داستان زندگی خود اما نقش فرعی یک خرده داستان و یا یک زندگی دیگر هستید. چه میشود اگر نقشتان فراتر از یک نقش فرعی ساده باشد حتی برای رهگذری که از کنارتان میگذرد. در دژاوو، تک تک افراد مانند اثر پروانه‌ای بر زندگی هم تاثیر دارند، حتی با اینکه شاید فقط برای لحظه‌ای هم را دیده باشند.

وی در رابطه با «دژاوو» گفت: مخاطب در تالیف ذهنی اثر مشارکت دارد تا مانند کنار هم قراردادن قطعات یک پازل، شکل نهایی را بسازد و داستان اصلی را کشف کند. بنابراین در کنار لذتِ احتمالی ناشی از خوانش خرده داستانها، همین کشف و برساختن داستان اصلی است که ممکن است برای مخاطب لذت بخش باشد.

صدقی در پاسخ به این سوال که آیا این کتاب، رویکردی طنز دارد یا خیر اظهار داشت: این کتاب مثل دو کتاب «رقص با گربه‌ها» و «سال سیل» جدی است و یک نقطه اشتراک با آنها دارد و آن اینکه ساحت خواب و رویا در آن به شدت پر رنگ است. این کتاب به دنبال آگاهی بخشی به ضمیر ناخودآگاه خواننده است و با استفاده از ویژگی‌های خواب و رویا به فهم بیشتر داستان منجر می‌شود.

نویسنده کتاب «آبنبات هل دار» گفت: این کتاب تاثیرات روانکاوانه دارد و مطالعاتی که پیش از این در حوزه روانشناسی و روانکاوی داشته‌ام به من کمک کرده است اما آنچه مد نظر من بوده، خلق اثر داستانی است نه نوشتن یک کتاب روانکاوانه.

مهرداد صدقی پیش از این با آثار پرفروشی چون «آبنبات هل‌دار»،‌ «آبنبات پسته‌ای» و «آبنبات دارچینی» محبوبیت فراوانی در بین اهالی‌ کتاب به دست آورده است. اگر از طرفداران آثار مهردادصدقی و رمان ایرانی هستید، «دژاوو» یک کتاب جذاب و متفاوت است. «دژاوو» را از دست ندهید.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...