کتاب «روزگار سودابه» نوشته مریم مظفری توسط انتشارات پیدایش منتشر شد.

روزگار سودابه مریم مظفری

به گزارش کتاب نیوز، رمان «روزگار سودابه» در سه فصل روایت دختری به نام سودابه است که در یک خانواده اصیل و متمول و منتسب به قاجار متولد شده است. هر یک از این فصل ها روایت بخشی از زندگی اوست.

در فصل اول ما زندگی سودابه را در زمان کودکی و ابتدای جوانی اش در حال و هوای خانه های قدیمی تهران دنبال می‌کنیم و در فصل‌های بعدی به حوادثی که بعد از جنگ تحمیلی برای او و خانواده اش پیش می‌آید پرداخته می‌شود. جنگ باعث می‌شود تا سودابه به اجبار به کشور دیگری پناهنده شود تا بتواند جان عزیزانش را از خطر نجات دهد...

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«سودابه پنجره‌های بخار گرفته خاطرات را رها کرد و به طرف آینه قدیمی مسی روی طاقچه گچی برگشت. در آینه به موی جمع شده پشت سرش نگاهی انداخت. «سیاوش این مدل موی من را دوست داشت…»
و از توی آینه به حرکت آهسته عقربه ساعت روی دیوار نگاه کرد. «او را می‌آورند»
و با انگشت سبابه گودی زیر چشمانش را مالید. «دیشب خوب نخوابیدم»
سودابه به آلمان هم که رفته بود، شب‌ها خوب نمی‌خوابید. ترس و نگرانی چون سیلی، خواب را از چشمانش می‌شست. شاید علت بیدار ماندن او تلفن‌های شبانه اش به ایران بود.
به خصوص زمانی که فرنگیس می‌پرسید: «مادر چه موقع کارهایت درست می‌شود؟»
یا سیاوش سوال می‌کرد: «مادر چقدر دیگر باید منتظر بمانیم؟»
این سوالات، نفس را از سودابه می‌گرفت. او هم صداش را پشت تلفن کنترل می‌کرد و محکم جواب می‌داد: «به زودی! به زودی کارم دست می‌شود.»
و بعد از هر تلفن، نفس فروخورده‌اش بالا نمی‌آمد. احساس خفگی می‌کرد همان جا گوشی سیاه را روی تلفن می‌کوبید و از اتاقک زرد رنگ تلفن توی میدان ورنبرگ بیرون می‌آمد و نفسی عمیق می‌کشید. اما هوا سرد بود و سرما مغز استخوانش را می‌سوزاند شال را دور سر و گردنش می‌پیچاند تا سوز سرد غروب، صورتش را شلاق نزند. بعد از کمی مکث از باجه تلفن دور می‌شد و از تپه بلندی که به ساختمان‌های سیمانی ختم می‌شد، بالا می‌رفت و به محل زندگی اش که می‌رسید، خودش را در زیر پتوی چرک مرده قایم می‌کرد.
هفته‌ها بود که باران می‌بارید.
روزها کوتاه بودند و هوا زود تاریک می‌شد. سودابه تا خوابش ببرد در رختخواب با افکارش کلنجار می‌رفت، تازه پلک هاش سنگین می‌شد. صبح سیر نشده از خواب، با آفتاب بی جانی که روی پتویش افتاده بود، بیدار می‌شد. با نوک انگشت پا پتو را از روی ساق پایش کنار می‌زد و به والس صبحگاهی گرد و غبار در زیرنور خورشید نگاهی می‌کردو این جمله در سرش تکرار می‌شد: «باز خوب نخوابیدم.»

کتاب «روزگار سودابه» در ۲۷۲ صفحه با شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۲۳ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ................

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...