رمان «دلو سی و هفتم» نوشته حمید حیاتی راهی بازار کتاب شده است.

دلو سی و هفتم حمید حیاتی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، در معرفی انتشارات آگه از این رمان می‌خوانیم: رمان «دلو سی و هفتم» به سبک سورئال نوشته شده است. اتفاق مهمی که در این رمان رخ می‌دهد این است که نویسنده با تکرار اسمی و علامت تعجب همراه آن تخیل را به گونه‌ای به واقعیت پیوند می‌زند که خواننده تصور می‌کند تمام اتفاقاتی که پیش‌تر رخ داده جنبه واقعی دارد.

حمید حیاتی هم درباره کتاب خود می‌گوید: وقتی رمان را می‌نوشتم می‌دانستم دارم کار بی‌سابقه‌ای در نوشته‌هایم انجام می‌دهم و راستش این شکل نوشتن خودم را هم غافلگیر کرد، نوشتن رمان حدود چهار ماه طول کشید. در واقع این رمان بخشی از زندگی واقعی خانمی هست به نام مریم. البته من در واقعیت زیاد دست برده‌ام و می‌شود گفت بخش بزرگی از آن را تخیل کرده‌ام. ولی مثل بنایی که در حال تخریب است و قرار است بنایی نو بسازند می‌توان رد آجرهای کهنه را به وضوح دید. پایان رمان را می‌توانم به یک مکاشفه تشبیه کنم فضای داستان در همدان می‌گذرد، قبل از انقلاب. از ویژگی‌های دیگر رمان وجود شخصیت‌های زن‌ستیز است. برادرانی که خود همه کار می‌کنند اما به خواهرانشان سخت می‌گیرند. سعی کرده‌ام فرهنگ توده‌ای همدان آن زمان را که اکنون بیشترشان رو به فراموشی است بیاورم. از محله‌های قدیمی همدان گفته‌ام. شاید رمان برای کسانی که به سبک سورئال آشنا نباشند غریب به نظر برسد اما وقتی حوصله به خرج دهند و به پایان داستان نزدیک شوند گره سختی که اول رمان زده شده است وقتی باز می‌شود، بیشتر شبیه آشکار شدن یک راز غیر منتظره می‌ماند. شنیده‌اید که بعضی‌ها می‌گویند خرافه‌ای به واقعیت پیوسته است رمان «دلو سی و هفتم» عجیب است ولی باورکردنی. با مریم شخصیت اصلی رمان بزرگ می‌شویم و مدرسه می‌رویم و تشکیل زندگی می‌دهیم. ولی نه، انگار این‌ها همه تخیل بوده است. پس اگر تخیل بوده است مریم کیست؟ و نویسنده بر چه اساسی سکان هدایت زندگی‌اش را به عهده گرفته است.

................ هر روز با کتاب ................

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...