رمان طنز «آبنبات هل‌دار» نوشته مهرداد صدقی توسط انتشارات سوره مهر به چاپ بیست‌وسوم رسید.

آبنبات هل‌دار مهرداد صدقی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، چاپ اول این‌کتاب در سال 1394 به بازار نشر عرضه شده بود.

این‌کتاب دربرگیرنده داستانی درباره پشت جبهه‌های دفاع مقدس است و از زبان کودکی بجنوردی به نام محسن روایت می‌شود که برادرش به جبهه می‌رود. محسن فرزند آخر یک‌خانواده پنج نفری است که همراه مادربزرگشان در یکی از محله‌های قدیم بجنورد زندگی می‌کنند.

بسیاری از اتفاقات خنده‌دار این‌داستان توسط محسن انجام می‌شوند. در کنار این‌اتفاقات، زندگی روزمره و سرگرمی‌های مردم آن‌روزگار هم روایت می‌شود. داستان «آبنبات هل‌دار» نشان می‌دهد با وجود سختی‌های سال‌های جنگ، مردم ایران، زندگی شاد و پرماجرایی مثل محسن داشتند که امروز برای خیلی‌ها نوستالژی و خاطرات خوب محسوب می‌شوند.

چاپ بیست و سوم این‌کتاب با ۴۱۱ صفحه و شمارگان هزار و ۲۵۰ نسخه عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...