هفتمین چاپ افسانه «تریستان و ایزوت» [The Romance of Tristam and Iseult] نوشته ژوزف بدیه [Joseph Bédier] و ترجمه مرحوم پرویز ناتل خانلری، از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.

تریستان و ایزوت» [The Romance of Tristam and Iseult]  ژوزف بدیه [Joseph Bédier]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، افسانه «تریستان و ایزوت»، معروف‌ترین داستان عاشقانه قرن دوازدهم فرانسه و از زیباترین سرگذشت‌های عاشقانه است که از قرن‌ها پیش تاکنون الهام بخش شاعران، نقاشان و موسیقی‌دانان در اروپا بوده است. این سبک از داستان که به «رمان بریتانیایی» معروف است، یادگار دوره ملوک‌الطوایفی شمرده می‌شود که در جنوب انگلستان، ایرلند و شمال فرانسه جریان داشت. در این دوره رامشگرانی در دربار امیران، خاصه در انگلستان، نغمه‌ها و سرودهای دلپسند می‌گفتند که عمدتاً به زبان فرانسوی بود. داستان منظوم تریستان و ایزوت از این سلسله داستان‌هاست که شهرت و رواج فراوان دارد؛ چند شاعر آن را به زبان فرانسه سرودند و در انگلیسی و آلمانی هم به ترجمه تقلید شد.

قدیمی‌ترین منظومه به جا مانده تریستان و ایزوت از شاعری به نام برول است که در حدود ۱۱۵۰ میلادی (۵۴۵ قمری) آن را به نظم درآورد و اندکی بعد، یعنی در حدود سال ۱۱۷۰ میلادی (۵۶۶ قمری) شاعر دیگری به نام توماس نیز به نظم آن پرداخت. اما برای فارسی زبانان که در گنجینه ادبیات خود، آثار عاشقانه همچون «ویس و رامین»، «لیلی و مجنون» و «شیرین و فرهاد» دارند، تریستان و ایزوت کتابی خواندنی خواهد بود؛ به ویژه آنکه شباهتی بسیار با منظومه ویس و رامین دارد. جالب آن که فخرالدین اسعد گرگانی در سال ۴۴۶ قمری، درست یک قرن پیش از نسخه اولیه منظومه برول، افسانه ویس و رامین را از روی متن پهلوی به نظم درآورد. گویی صدایی یکسان از میان دو جهان موازی برخواسته است.

شباهت دو اثر تا آنجاست که هانری هسه، خاورشناس معروف فرانسوی، ویس و رامین را «تریستان و ایزوت در ایران» نامیده است. همچنین پرویز ناتل خانلری، استاد فقید ادبیات و مترجم این اثر در مقدمه آن نوشته است: «مشابهت میان این دو داستان انکار ناپذیر است. طرح اصلی داستان در هر دو منظومه یکی است. شاهی سالخورده است و خویشاوندی جوان و دلیر دارد که در ویس و رامین برادر شاه و در منظومه تریستان خواهرزاده اوست. شاه با دلبری جوان پیوند زناشویی می‌بندد؛ اما عروس و پهلوان دل به یکدیگر داده‌اند. دنبالۀ داستان در هر دو منظومه بیان رنج‌هایی است که این دو دلداده در عشق برده‌اند.»

کتاب حاضر از تریستان و ایزوت را «ژوزف بدیه»، که خود از پژوهشگران قرون وسطا بود، بازنویسی کرده است. گفتنی است بخش‌هایی از این شاهکار ادبی در طول زمان گم شده بود و گسست‌هایی در متن اصلی پدید آورد. اما ژوزف بدیه با بهره‌گیری از مجموع روایت برجای مانده و ضمن مراعات اسلوب قدیم، گسستگی‌ها و افتادگی‌های داستان را رفع کرد. این کتاب در سال ۱۳۳۶ زیر نظر احسان یارشاطر، به ترجمه پرویز ناتل خانلری رسید و در طول شصت و چهارسال گذشته، هفت بار تجدید چاپ شده است.

تازه‌ترین چاپ کتاب «تریستان و ایزوت» از سوی انتشارات علمی و فرهنگی و به قیمت ۲۰ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفته است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...