رمان «می‌خواستم فرشته باشم» نوشته ملینا مارچتا با ترجمه علی شاهمرادی توسط انتشارات خزه منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش  مهر، این رمان، شرح جست‌وجوهای دختری نوجوان برای یافتن هویت، پیشینه و امید است. این‌ دختر، مهاجری ایتالیایی در سرزمین استرالیاست که تلاش دارد در این جغرافیای بیگانه و زیبا، هم به تعریفی از اصلیت خود برسد و هم بین غریبه‌ها عشق را پیدا کند.

کتاب مذکور که اولین اثر نویسنده‌اش محسوب می‌شود، دوماه پس از انتشار، به چاپ دوم رسید و سپس در ۱۴ کشور منتشر شد. به‌این‌ترتیب یک میلیون نسخه از آن در جهان فروش رفت.

استقبال شایان از «می‌خواستم فرشته باشم»، ملینا مارچتا را بر آن داشت تا بر اساس رمان خود، فیلمنامه‌ای هم بنویسد، که کیت وودز آن را به تصویر کشید. این فیلم جوایز متعددی از جمله جایزه‌ انجمن فیلم استرالیا را از آن خود کرد و تحسین منتقدان را برانگیخت. مارچتا هم برای نگارش فیلمنامه‌ آن، برنده‌ جایزه‌ نیو ساوت ولز و جایزه‌ بهترین فیلمنامه‌ اقتباسی از اِی اِف آی شد.

«می‌خواستم فرشته باشم» سومین ترجمه‌ای است که علی شاهمرادی با همکاری نشر خزه منتشر می‌کند. این‌کتاب با ۲۷۲ صفحه و قیمت ۳۵ هزار تومان راهی بازار نشر شده است.

«وقتی که او رفت» نوشته لیزا جوئل و «منطق عشق» اثر تامارا وبر دو کتاب دیگری هستند که این مترجم و ناشر پیش‌تر منتشر کرده‌اند.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...