انتشارات انگلیسی فنتوم نسخه‌ای ویژه و منحصر به فرد از رمان نیمه تمام «ساندیتون» [Sanditon] اثر جین آستن نویسنده مشهور قرن نوزدهم این کشور منتشر خواهد کرد. در این کتاب با مقدمه پرفسور جنت تاد استاد دانشگاه کمبریج تصاویر تمام رنگی از رمان به چاپ می‌رسد.

ساندیتون [Sanditon]  جین آستن
 
به گفته کاترین برایت هولمز رئیس انتشارات فنتوم امتیاز تمام زبان‌های این رمان خریداری شده است و امتیاز ساخت فیلم و سریال آن نیز به آژانس نوردلیست واگذار شده است.
 
به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، رمان ساندیتون (سندیتون) آخرین داستان جین آستن بود که قبل از مرگش در سال 1817 در حال نگارش بود. قصه رمان داستان دختری نوجوان و زندگی خصوصی‌اش را روایت می‌کند. جنت تاد در مقدمه‌اش زمینه و احساسات بیان شده در داستان را برای مخاطب معاصر انگلیسی روایت می‌کند.
 
به گفته مسئولان انتشارات انگلیسی قرار است نسخه جدید این رمان نیمه تمام اول اکتبر سال جاری به همراه 25 تصویر از حوادث و ماجراهای رمان وارد بازار کتاب شود. گفته می‌شود تصاویری نیز از رمان اصلی در نسخه جدید آورده شده است.
 
همزمان شبکه آی تیوی  (ITV) نیز سریالی از این رمان ساخته است که قرار است به کارگردانی اندرو دیویس در هشت قسمت از اواخر آگوست به نمایش درآید.

[این رمان نخستین بار با ت‍رج‍م‍ه‌ پ‍روی‍ن‌ ق‍ائ‍م‍ی‌ و توسط نشر ک‍ت‍اب‌‌آف‍ری‍ن‌ در ایران منتشر شده است.]

................ هر روز با کتاب ...............

معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...
بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...