رمان طنز معمایی «بازمانده آقای ف.ف» به قلم ستاره روشن روایت هفت روز پر اضطراب از حاشیه مرگ بزرگ‌ترین تاجر ایرانی است که طی روزهای گذشته از سوی انتشارات شادان راهی بازار نشر شد.

بازمانده آقای ف.ف» به قلم ستاره روشن

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، رمان «بازمانده آقای ف.ف» داستانی جذابی است که خواننده را با خود به فضایی رازگونه می‌کشاند، آنجا که یک تاجر بزرگ مرحوم می‌شود و میراثی سنگین برای ورثه بر جای می‌گذارد؛ اما سعید نوه این تاجر متوجه می‌شود که گنج بزرگ‌تری از پیرمرد باقی مانده و به همراه دوستش سینا در پی یافتن این گنج است.

کتاب «بازمانده آقاى ف.ف» در ژانر طنز معمایی، كتابى انتقادى به وضعيت اقتصادى كشور است كه در اين ميان مخاطب بى‌وقفه درگير هفت روزِ پراضطراب از حاشيه مرگ بزرگ‌ترين تاجر ايرانی می‌شود.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
«رفتم تو فکر و دیدم حق با سیناست من که پدربزرگم نیستم تا با سرمایه‌ام بتونم به چرخه اقتصادِ کشور کمک کنم، تازه فرهمند یکی از نوادر ثروتمندهایی بود که بخش بزرگی از سرمایه‌اش تو خود ایران گردش داشت. خیلی از دوستای خانوادگی‌مون حتی یک ريال هم تو بانک‌های ایران نداشتن. خود منم که هیچوقت از موقعیت‌هایی که داشتم سوء‌استفاده نکرده بودم. به هرحال هرکسی یه طوری، یه جایی، با یه شرایطی متولد میشه و منم خوشبختانه یا متأسفانه تو این شرایط متولد شده بودم و نوه فرهمند بزرگ بودم.»

ستاره روشن نویسنده این اثر متولد 1371 و دانش‌آموخته گرافیک و زبان و ادبیات فارسی است. «سه گانه ارتش شش گله» و «مطرد» از دیگر کتاب‌های این نویسنده است.

رمان «بازمانده آقای ف.ف» در 581 صفحه، شمارگان 500 نسخه و به‌ بهای 135 هزار تومان از سوی انتشارات شادان راهی بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...