رمان «راز رُخشید برملا شد» نوشته‌ علی سلطانی پس از گذشت سه ماه از انتشار چاپ نخست، به چاپ بیستم رسید؛ این رمان را نشر نیماژ منتشر کرده است.

راز رُخشید برملا شد» نوشته‌ علی سلطانی

به‌گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب «راز رُخشید برملا شد» که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های امسال نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران بود و در روز نخست نمایشگاه در غرفه‌ نشر نیماژ چاپ نخست آن به اتمام رسید. اکنون و پس از گذشت سه ماه از انتشار چاپ نخست و با پایان یافتن شمارگان چاپ ۱۹، نسخه‌های چاپ بیستم آن روانه کتابفروشی‌ها شد.

«راز رخشید برملا شد» رمانی با گره‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌های پی‌درپی است که مضمونی اجتماعی و بن‌مایه‌هایی عاشقانه دارد و بر اساس تداعی‌های پی‌درپی راوی، روایت خود را پیش می‌برد.

این رمان در طرح تابستانه‌ کتاب که چند روزی از به‌پایان رسیدن آن می‌گذرد هم به‌عنوان یکی از رمان‌های پرفروشی که چاپ اولشان در سال ۱۳۹۸ بوده است معرفی شد. تیراژ هر چاپ این کتاب ۱۱۰۰ نسخه بوده و قیمت پشت‌جلد چاپ بیستم آن بدون تغییر نسبت به چاپ‌های قبلی ۳۰۰۰۰ تومان تعیین شده است.

علی سلطانی در گفت‌وگو با یکی از رسانه‌ها دلیل پرفروش شدن و استقبال گسترده از «راز رخشید برملا شد» را این‌گونه تحلیل کرده است: «به نظرم جذابیت کتاب برای مخاطب به دلیل زنده و آشنا بودن شخصیت‌های داستان است. همچنین موقعیت‌های مکانی موجود در داستان هم واقعی هستند. خواننده در روند داستان می‌خندد، دلهره می‌گیرد، بغض می‌کند، غمگین می‌شود و در نهایت اشک می‌ریزد. فضای داستان به قدری آشنا است که مخاطب به راحتی با آن ارتباط بگیرد. براساس نظرات آنان متوجه شدم پس از خواندن قسمتی از آن، جذب شده و تا پایان همراه داستان می‌شوند. نظراتی که در این مدت از مخاطبان و خوانندگان کتاب گرفتم، بسیار خوب بودند و این‌طور به نظر می‌رسد آن کشش و تعلیقی که به دنبال آن بودم، در قصه وجود داشته و مخاطب را جذب کرده است. امیدوارم کتاب خوانده شود و نظرات دیگر را راجع به کتاب بدانم. البته انتظار دارم کتاب نخوانده، نقد نشود.»

در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «من و رُخشید همدیگر را توی قصه به‌هم شناساندیم، قصه‌هایی که توی آن موسیقی‌ها جاری بودند، شاید هم توی ذهن ما جاری می‌شدند؛ بعد می‌رفتیم توی قصه، بعد می‌رفتیم توی جلد شخصیت‌ها و از جایی به بعد که نیمِ بیشتر شهر خواب بودند، زمانی که تعلق داشت به آدم‌های شب، می‌شدیم خود واقعیمان، خود واقعی‌مان توی قصه، بعد دیگر خیلی چیزها را لو می‌دادیم.»

................ هر روز با کتاب ................

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...