رمان «با چشمانی باز» جدیدترین اثر سید محمد سادات اخوی، فرزند سید محمدرضا سادات اخوی از عالمان دینی تهران و یزد توسط انتشارات به نشر منتشر شد.

با چشمانی باز سید محمد سادات اخوی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، دغدغه اصلی رمان «با چشمانی باز» به چالش کشاندن رابطه‌های موازی و نقش فضای مجازی در تسهیل آلودگی روحی و کمرنگ کردن اصالت‌هاست و «سادات اخوی» در این کتاب مجموعه‌ای از خاطرات و تجربیاتی را که در جریان زیارت حرم مطهر رضوی در طول زندگی خود دیده یا از دیگران شنیده، را نوشته است و سعی کرده به انواع محرومیت‌های فارغ از موضوع فقر مالی بپردازد. محرومیت‌هایی مانند محرومیت در وجدان، مسائل روحی و عاطفی، انصاف، عطوفت، وفاداری و... .

این اثر یک رمان امروزی است و در آن شخصیت اصلی داستان و همراهش در عین تضاد سختی که در راه پیش می‌آید به عزم گره گشایی از کار و دل، همزمان با شیوع ویروس کرونا از تهران، راهی مشهد الرضا(ع) می‌شود، در طول مسیر یکی از دوستانش نیز با او همراه می‌شود، در جریان این سفر، حوادثی رخ می‌دهد که به حضرت رضا(ع) پیوند می‌خورد.

«با چشمانی باز»، مجموعه‌ای از دلبستگی‌ها و وابستگی‌ها است که افراد به نوعی در زندگی خود به آن گرفتار می‌شوند؛ صفحات پایانی رمان در مشهد و پیرامون حرم امام رضا(ع) اتفاق می‌افتد و آدم‌های جدیدی به قصه وارد می‌شوند و دیداری که سر نمی گیرد و چشمانی که باز می‌شود.

سید محمد سادات اخوی فرزند سید محمدرضا سادات اخوی از عالمان دینی تهران و یزد در شهریور ماه ١٣٥٢ در تهران به دنیا آمد و از نویسندگان و شاعران معاصر است. مسئولیت دفتر ادبیات بچه‌های مسجد (حوزه هنری)، مدیریت امور ادبی و معاونت هنری (سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران)، مدیریت شورای نویسندگان پخش رادیو فرهنگ (صدا و سیما)، طراحی، مشاوره و اجرای بیش از ٦٥ پروژه فاخر فرهنگی و پیشینه ٢١ سال نویسندگی و ١٧ سال «کارشناس-مجری» و برنامه‌سازی هم‌زمان در صدا و سیما در کارنامه فعالیت‌های اجرایی و مدیریتی وی به چشم می‌خورد. سید محمد سادات اخوی مؤلف ۸۰ عنوان کتاب در حوزه‌های شعر، داستان، نثر ادبی، پژوهش‌های ادبی و مذهبی، شعر، نثر طنز و ... است.

«با چشمانی باز» چهارمین همکاری «سادات اخوی» پس از انتشار «مجموعه‌ی ۸ جلدی آهوانه‌ها»، کتاب «گوشه ششم عاشقی» و کتاب «علی بیدار است» با انتشارات به‌نشر است. در بخشی از کتاب «با چشمانی باز» می‌خوانیم: «ماجراهای داستان، چنان درهم‌تنیده، نامعلوم و حدس‌نزدنی‌اند که نمی‌دانی موقع رسیدن به مشهد، چه باید بگویی یا بخواهی... و چگونه باید بخواهی. همین قدر می‌دانی که همه چیز ناموافق با مراد توست، همه چیز!... این را هم می‌دانی که – جز دلیری‌های رسواگر – بقیه ارکان قصه، در هاله‌ای از ناپیدایی پنهان شده‌اند. این را هم فهمیده‌ای که اگر همه، «او»یند... پس من و ما و ... تو و او، خیالی شیرین‌اند که خوش ساخته تا آدم‌ها – میان جبر و اختیار – اراده و توکل را هم‌زمان بیاموزند.

کتاب «با چشمانی باز» به قلم سید محمد سادات اخوی در ۲۶۰ صفحه قطع رقعی در هزار نسخه با قیمت ۴۳ هزارتومان توسط به‌نشر(انتشارات آستان قدس رضوی) روانه‌ی بازار کتاب شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...