رمان «استخوانی در گلو» نوشته معصومه باقری توسط انتشارات نسل نواندیش بازنشر شد. این رمان پیش از این توسط نشر بیکران دانش منتشر شده بود.

استخوانی در گلو معصومه باقری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، داستان این رمان از این قرار است که مصطفی بر اثر یک ماجرای خانوادگی، اختلال روانیِ کمرنگی پیدا می‌کند و از خانواده‌اش دور شده و تنهایی زندگی می‌کند. در طول داستان روایت‌هایی از مادرش و جواتی، دوستِ دوران کودکی‌اش بیان می‌شود تا دردهای نهفته در دوران کودکی‌اش را زنده کنند.

در بخشی از قصه مصطفی با دختری به اسم مهسا آشنا می‌شود و این رابطه تبدیل به عشقی عمیق اما همراه با سوظن و شک و دودلی می‌شود. موضوعی که هیجانِ داستان را بیش‌تر می‌کند این است که این شک و شبه‌ها تبدیل به واقعیت می‌شوند و از رازهایی پوشیده پرده بر می‌دارند.

در این کتاب؛ شخصیتِ اصلی به دنبالِ کشفِ مرگِ همکار و دوستش سعید دیباست که به‌طور ناگهانی از دنیا رفته و مصطفی مرگِ دیبا را روزنه‌ای برای زوال خودش می‌بیند.

این کتاب در ۳۲۸ صفحه و با قیمت 140هزار تومان منتشر شده است.

برشی از رمان:

«صدای مادرم در گوشم اکو می‌شود که وقتی کودک بودم ترکیبِ رنگ‌ها را یادم می‌داد:
قرمز و آبی می‌شود بنفش، زرد و آبی می‌شود سبز، قرمز و زرد می‌شود نارنجی!
گاهی هم کنارم می‌نشست و به من ریاضی آموزش می‌داد. رادیکال و جذر و انتگرال.
دورانِ مدرسه‌ام تمام شده و مُدام از خودم می‌پرسم رادیکال و جذر و انتگرال به چه دردی می‌خورند در زندگی؟!
حالا احساسم زیر رادیکال می‌رود و از دردهایم جذر می‌گیرد. مجذورِ دردهایم به توانِ بی‌نهایت می‌رسد و از مساحت، حجم و جرمِ آرزوهایم
انتگرال می‌گیرد و من می‌مانم و یک مُشت توابعِ هندسی وسطِ تقریب‌های حساب‌شده‌ی ذهنم!»

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...