نسلِ بی‌‌فردا... | سازندگی


«کلاه‌گردانی میان آس‌وپاس‌ها» تازه‌ترین اثر حسین ‌سناپور است که در نشرِ تازه‌تاسیسِ «برج» منتشر شده. سناپور از اولین و مهم‌ترین اثرش «نیمه‌ غایب» تا آخرین اثر منتشرشده‌اش «کلاه‌گردانی میان آس‌وپاس‌ها»، همواره سبک منحصربه‌فرد خود را در داستان‌نویسی امروز داشته است. نوعی از قصه‌پردازی که شخصیت‌محور است و روایتی چندبُعدی را با چاشنی بازنمایی مساله‌های اجتماعی روز طبقه‌ متوسط ارائه می‌دهد.

کلاه گردانی میان آس و پاس‌ها حسین سناپور

شخصیت‌های داستان‌های او، اغلب انسان سرگشته‌ امروزی را نمایندگی می‌کنند و با تمام نقاط تاریک و روشن وجودشان مٌصِر و جسور و عصیان‌گر در پی یافتن پاسخی بر نابه‌سامانی اوضاع خویش‌اند. نوعی به‌هم‌ریختگی ساختاری که محصول تحولات سیاسی و بحران‌های اجتماعی متلاطم دوره‌ زندگی آن‌هاست. سناپور اغلب چنین برهه‌های خطیری را برای روایتش انتخاب می‌کند و بر نقاط عطفی در داستان‌هایش تأکید می‌کند که مسیر زندگی آدم‌ها در آن‌ها برای همیشه عوض می‌شود. تمامی آثار او عرصه‌ بروز چنین رخدادهایی است و آن‌چه شخصیت‌های داستانی او را در ذهن مخاطب ماندگار می‌سازد، همین چالش بی‌وقفه‌ آن‌ها با تحولاتی است که تأثیراتی بنیادین بر زندگی‌شان گذاشته است.

«نیمه‌ غایب» در یکی از پرچالش‌ترین مقاطع چند دهه‌ اخیر نوشته شده. فرهاد و سین‌دخت، فرح و بیژن، نماینده‌ نسلی هستند که جنگ و تلاطمات اجتماعی و سیاسی پس از آن مسیر تحقق رؤیاهای‌شان را تغییر داده است. فرهاد پس از چند سال دوباره به فضای دانشگاه بازمی‌گردد. تمامی آن آدم‌ها و صحنه‌ها پیش روی او حاضر می‌شوند و حتی مروری بر عشق از دست‌رفته‌اش، کورسوی امیدی برای بازگشت به او نشان می‌دهد. اما تغییراتی که در این مدت از سرگذرانده، از او و رفقا و همقطارانش آدم‌هایی دیگر ساخته و به همین‌خاطر انتخاب‌ها و تصمیم‌های‌شان به مراتب دشوارتر از قبل شده است. راهکار عبور از بحران‌های حاضر، کندوکاوی عمیق در گذشته و احضار آدم‌ها و وقایعی است که نقشی کلیدی در ایجاد وضع موجود دارند. این مسأله‌ای است که فرهاد را وارد سفری در دلِ زمان و در بطنِ شهری می‌کند که در اواخر دهه‌ شصت و پس از اتمام جنگ و شروع دوره‌ سازندگی، سبک تازه‌ای از زندگی را تجربه می‌کند.

رمان «ویران می‌آیی»، گویی تداوم قصه‌ همان آدم‌های رمان قبلی است که در شکل و هیأتی دیگر پا به دهه‌ پرتب‌وتاب هفتاد و دوره‌ اصلاحات نهاده‌اند. رابطه‌ شخصیت‌های این داستان با رخدادهای سیاسی عمده‌ این دوره گره خورده است. مسیر تغییرات به‌گونه‌ای است که می‌توان توالی زمانی وقایع را از آخر به اول نیز چید.

در اوایل دهه‌ هشتاد، سویه‌ درون‌گراترِ داستان‌نویسیِ سناپور در کتاب‌های «با گارد باز» و «سمت تاریک کلمات» رخ می‌نماید. او در مجموعه‌ اولش از تنهاییِ علاج‌ناپذیرِ انسان‌ها می‌گوید. شخصیت‌هایی که برای روایتش برمی‌گزیند هریک به‌گونه‌ای با این رنج دست‌وپنجه نرم می‌کنند. جنس تک‌افتادگی آن‌ها به فراخور موقعیت اجتماعی‌شان تفاوت پیدا می‌کند. آن‌ها گاهی در میانه‌ یک رینگ بوکس تنها و درمانده‌اند و گاهی در عمق تاریکی زندان یا پای چوبه‌ دار به وداعی بی‌بازگشت می‌ایستند.

سناپور در مجموعه‌ «سمت تاریک کلمات»، وجهی مدرن و شهری را از رنجِ تنهایی به تصویر می‌کشد. مهم‌ترین شاخصه‌ داستان‌های این کتاب ابهامی است که در موقعیت شخصیت‌ها دیده می‌شود. همواره بخشی از هویت یا وضعیت آدم‌ها جلوی دوربین روایت مخدوش و مبهم به‌نظر می‌آید تا چالشی برای یافتن‌شان در ذهن مخاطب بسازد. گفت‌وگوهای ابزورد شخصیت‌ها در این مجموعه، به بغرنج‌شدن موقعیتی که در آن گرفتار آمده‌اند دامن می‌زند و بر پیچیدگی وضعیت انسان عصر مدرن و بحران ارتباطش با همنوعان، دلالت مضاعفی دارد. سناپور به قامت انسانِ تنها در «شمایل تاریک کاخ‌ها» وجهی تاریخی می‌بخشد و از خلال قصه‌ای که مدام میان حال و گذشته‌ای دور در رفت‌وآمد است، می‌کوشد ابعاد این زخم دیرینه‌ ناهمدلی انسان‌ها و جدایی‌شان را از منظری تاریخی واکاوی کند.

سناپور دهه‌ نود را با «لب برتیغ» آغاز می‌کند. رمانی که تنوع شخصیت‌ها و چینش ماجراها به آن رنگ و لحنی سینمایی می‌بخشد. این‌بار نویسنده مخاطبش را به جنوب شهر می‌برد و طبقه‌ فرودست را زیر ذره‌بین روایی خود قرار می‌دهد. آدم‌هایی که هر زمینه‌ فرهنگی و پیشینه‌ تحصیلی و تفکری که داشته باشند و هرچند در مشغله‌ معاش غرقه باشند، زمانی کوتاه را برای تبیین جهان‌بینی خود می‌گذارند.

سه‌گانه‌ «دود»، «خاکستر» و «آتش» روایت‌گر قصه‌ شخصیت‌هایی است که در سازوکارهای تازه‌ قدرت نمی‌توانند جایگاه مناسب خویش را بیابند، آن‌ها شهر و ساکنانش و مناسبات جدید را برنمی‌تابند و از این‌روراه تاریکی و زوال می‌پیمایند. حسام، شخصیت اصلی رمان دود، با تردید و وسواس و خشم‌های حل‌نشده‌اش این مسیر را طی می‌کند. عامل فنای مظفر، در رمان «خاکستر»، غرقگی در فساد است. لادن، زنی که تاب این سیستم روابط ناسالم را ندارد، راهی متفاوت از مظفر و حسام برای نابودی خود در رمان «آتش» در پیش می‌گیرد.

وقتی این سیر تاریخی را پی می‌گیریم و می‌رسیم به تازه‌ترین اثر منتشرشده سناپور یعنی «کلاه‌گردانی میان آس‌وپاس‌ها»، می‌توانیم چرخشِ استراتژی‌های داستانی او را ببینیم. دراین‌جا بیش از آثار پیشین، به طرح پرسش‌های هستی‌شناسانه و بازنگری در ارزش‌های بنیادین زندگی می‌پردازد. سیروسلوک شخصیت‌های این کتاب، به آن‌چه نسل امروز روشنفکران طی می‌کنند بسیار نزدیک است. نسلی که فرصت‌ها را سوخته می‌بیند و چشم‌انداز چندان روشنی در پیش روی خود ندارد. از این روست که محرک‌های چندان قوی برای ادامه‌ راه خود نمی‌بیند. نسلی که ناگزیر از جنگی بی‌امان با رکود و سرخوردگی است. درواقع سناپور در آستانه‌ قرنِ تازه می‌خواهد از اهمیتِ حضور این نسل در ترسیم دورنمایی شفاف برای آینده سخن بگوید.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...