کتابی پیشرو اما فاقد جامعیت | فرهیختگان


بیش از نیم قرن از انتشار کتاب علی شریعتی درباره حضرت فاطمه(س) می‌گذرد ولی این اثر همچنان خواندنی و قابل بحث است. معنی عنوان کتاب «فاطمه فاطمه است» توتولوژی یا این همان‌گویی نیست بلکه منظور شریعتی این است که او فقط دختر نبی و همسر ولی نیست و می‌گوید فاطمه را به‌عنوان یک شخصیت مستقل می‌‏بیند. پرسش اصلی بر محوریت کتاب، این است که فاطمه زن مستقل است یا در نسبت با دیگران تعریف می‌شود؟

 علی شریعتی فاطمه فاطمه است

کتاب دو بخش کلی دارد. بخش اول درباره زن و بخش دوم درباره فاطمه است. در بخش دوم زندگینامه خوبی از ایشان را با زبان و تحلیل مفید می‌خوانیم. بخش اول برای معرفی الگوی زن مابین زن قالبی سنتی و مدرن وارداتی است. نویسنده سه چهره متفاوت از زن را در جامعه و فرهنگ ایران می‌یابد و تحلیل می‌کند:

1-چهره زن سنتی و مقدس‌مآب
2-چهره زن متجدد و اروپایی‌مآب که به کالا و عروسک تبدیل شده
3-چهره زن فاطمه‌وار

اصل این تلاش برای رسیدن به الگوی سوم، الگویی که همچنان دغدغه بزرگان دین مانده، مبارک است اما باید با جامعیت بیشتری زن تحلیل شود طوری که همه آیات و روایات برای کشف چهره زن فاطمه‌وار مدنظر قرار بگیرند. شریعتی معتقد است فاطمه(س) در همه ابعاد زن بودن نمونه شده بود و می‌گوید او ‌نه‌فقط به‌عنوان یک همسر، فرزند یا مادر بلکه به‌عنوان یک زن مستقل که شخصیت خود فاطمه است در زمان خودش یک زن مبارز و مسئول بوده است. اما این سخن گزارش جامعی از دیدگاه اسلام درباره زن نیست. زن ریحانه است و توصیه شده در خانه و خانواده بماند اما این به معنای اسارت زن در چهاردیواری خانه نیست بلکه آنجا که زن برای دفاع از خانواده بیرون می‌رود همچنان در خانه و خانواده است و برجسته‌کردن استقلال زن این حقیقت را می‌پوشاند.

اگر براساس ذکر صلوات بر ایشان صحبت کنیم: اللّهمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها (وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها) بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ، آن وقت می‌توان بالاتر گفت پدر و همسر و فرزندان در نسبت با فاطمه مورد توجه قرار می‌گیرند. براساس زیارت منقول برای آن حضرت، از ایشان می‌خواهیم که ما را به پدر و همسر خود ملحق کند: اَلْحَقْتِنا بِتَصْدیقِنا لَهما. اگر منظور شریعتی از گفتن «فاطمه فاطمه است» این معناست که نوعی استقلال اولیه در آن دیده می‌شود، سخن موجهی است. ولی نتیجه‌گیری نهایی شریعتی از دقت نظر نهایی خالی است و متن او بیشتر ادبی و احساسی است تا گزارش حقیقت. گرچه شریعتی با آن جمله حضرت را مستقل از همسرش در نظر می‌گیرد ولی گویا خودش هم نتوانسته رابطه ایشان با همسرش را کم ببیند بلکه برای او این جلوه شگفت‌انگیزتر از بقیه جلوه‌ها بوده است و می‌گوید: «در میان همه جلوه‌های خیره‌کننده روح بزرگ فاطمه آنچه بیش از همه برای من شگفت‌انگیز است این است که فاطمه همسفر و همگام و هم‌پرواز روح عظیم علی است.»

شریعتی در این کتاب تحت‌تأثیر عایشه عبدالرحمن (بنت‌الشاطی) بوده و مثلاً می‌گوید عامل زنده به گور کردن دختران اقتصادی و ترس از فقر بوده است. فارغ از میزان جامعیت این نوع تحلیل‌ها، باید گفت اینجاست که در این کتاب زندگینامه نسبتاً مفیدی نقل کرده ولی ناگفته‌هایی دارد که در منابع شیعی بیشتر مورد توجه قرار گرفته‌اند. مثلاً با وجود پرهیز نکردن شریعتی از ذکر انتقاد از خلفا، آسیب‌دیدن حضرت در حمله به خانه ایشان بیان نشده است. همچنین جای تحلیل متن و ماجرای خطبه فدکیه خالی است که این ناگفته موجب نپرداختن به بعد علمی ایشان است. گویا منبع او کتاب‌های بنت‌الشاطی است. علاوه‌بر این به دلیل تمرکز بر روحیه انقلابی و مبارز حضرت و بی‌توجهی به منابع شیعی، بعد عرفانی حضرت ناگفته مانده است؛ مثلاً مصحف فاطمه و نیز مقام لیله‌القدری ایشان در روایات و مقام پیشاخلقی ایشان که در زیارتنامه حضرت اشاره شده، ناگفته مانده است. همین‌جا باید یادی کرد از کتاب‌هایی مانند «فصّ حکمة عصمتیّة فی کلمةٍ فاطمیّه» اثر علامه حسن‌زاده یا کتاب ساده‌تر «مقام لیله‌القدری حضرت فاطمه سلام الله علیه» اثر آقای اصغرطاهرزاده. این کتاب‌ها به ابعاد باطنی آن شخصیت بزرگ می‌پردازند که شریعتی در آثارش با آنها بیگانه بود. توجه به این ابعاد توقع افسارگسیخته و حرص بعضی برای بازیگری زن در عرصه‌های بیگانه را تعدیل می‌کند.

جملات قابل تأمل کتاب بازهم وجود دارند. مثلاً او فاطمه را مدافع سنت‌ها می‌داند و به درستی می‌گوید: شیعه سنی‌ترین مذاهب اسلام است. اختلاف اصلی بر سر این است که علی(ع) و شیعیان راستین و آگاهش از آغاز کوشیده‌اند تا در برابر بدعت‌ها، سنی بمانند و سنت را نگاه دارند. البته گاهی بی‌دقتی و غلو هم هست. مثلاً می‌گوید مقصرِ شناخته نشدن الگوی درست زن کیست؟ و پاسخ می‌دهد: عالم! او در انتقاد از روحانیت می‌گوید: «همه نبوغ‌ها و استعدادهای بزرگ ما به کار فلسفه، کلام، تصوف، فقه و اصول و ادبیات مشغول شدند و جز یک رساله عملیه در طهارت و نجاست و شکیات و... کاری نکردند.» این نقد به بخش قابل توجهی از روحانیون وارد است که اولویت‌بندی نکردند یا حقایق را برای عموم جامعه تبلیغ نکردند. اما تقلیل کار روحانیت به رساله عملیه آن هم در حد طهارت و شکیات غلوّ است. همچنین نادیده گرفتن اهمیت فلسفه و کلام هم بی‌انصافی است. این غلو و بی‌انصافی در دیگر آثار شریعتی دیده می‌شود و به دلیل آتش اعتراض درون اوست که شعله می‌کشد و گاه ‌تر و خشک را می‌سوزاند. البته در آثار دیگر، شریعتی سعی کرده هجمه‌اش به روحانیت را با ابراز ارادت به آنها تعدیل کند ولی این آثار معمولاً مستقل اثر می‌گذارند. علمایی مانند خواجه نصیر، شیخ بهایی، آیت‌الله بروجردی، امام خمینی(ره) و... برای جامعه و مردم آثار و برکات زیادی داشتند که شاید نه در انتهای ذهن او که حداقل در لحن و کلامش نادیده گرفته شده است.

پیش از پایان، خوب است اشاره‌ای شود به یکی از منتقدان دین‌ستیز در فضای مجازی که نوشته بود: «ریاکاری از همان زمان آغاز شد که علی شریعتی برای زنان ایرانی کتاب فاطمه فاطمه است را می‌نوشت ولی خودش و زنش در اروپا به روش غربی زندگی می‌کردند.» این اشکال منصفانه نیست. فارغ از بی‌دقتی‌ها در زمان و زندگی شریعتی که در این متن هست، باید گفت: منظور شریعتی از زن فاطمه‌وار بیشتر در مبارزه و مسئولیت اجتماعی است و او گرچه بی‌اعتقاد نبود ولی تمرکز چندانی بر ظواهر دینی مانند حجاب نداشت مگر مواردی که زن را به تعبیر همین کتاب عروسکی و کالاصفت کرده‌اند. توجه شریعتی بر مسائلی مانند عدالت، مسئولیت اجتماعی و مبارزه علیه ظلم بود و فارغ از جامعیت دیدگاه او، حداقل می‌توان گفت از نظر مواضعش نمی‌توان به ریاکاری متهمش کرد.

در پایان به‌عنوان خلاصه می‌توان کتاب را این‌گونه توصیف کرد: کتاب شریعتی اثری پیشرو در معرفی الگوی سوم زن و تبیین بیشتر شخصیت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها است اما با توجه به مطالب پیش‌گفته شده، این کتاب فاقد دقت کامل و جامعیت است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...