کتاب «حکایت حمالی که رمال شد» به روایت مهدی حجوانی و تصویرگری راشین خیریه از سوی بخش کودک انتشارات فاطمی (طوطی) برای کودکان منتشر شد.

حکایت حمالی که رمال شد مهدی حجوانی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا،  این حکایت نخستین بار در کتاب «عجایب المخلوقات» اثر محمد بن احمد طوسی آمده است و بعدها افرادی مانند آرتور کریستین و زنده‌یاد فضل‌الله مهتدی (صبحی) با پایان‌بندی، نثر، منطق داستانی و محتوایی متفاوت آن را روایت کرده‌اند.

ساختار اصلی قصه این است که روزی حمالی برای انتقام از رمال‌باشی دربار، به رمالی روی می‌آورد. از بخت بلندش انگشتری گم‌شده دختر پادشاه را پیدا می‌:ند و به دربار راه می‌یابد و رمال‌باشی شاه می‌شود؛ و این تازه آغاز ماجراست.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «فردا صبح مرد راه افتاد و رفت بازار. گاری‌اش را فروخت، یک مشت خرت‌وخورت رمالی خرید و بساطش را گوشه‌ای چید. چیزی نگذشت که یکی از ماموران چاق و قلچماق شاه با چشم‌های سرخ و سبیل‌های از بناگوش دررفته آمد و خراب شد روی سر رمال که چی؟ که شتر شاه گم شده؛ پیدایش کن!...»

نشر فاطمی، کتاب «حکایت حمالی که رمال شد» را با شمارگان دوهزار نسخه و قیمت 48هزار تومان منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...