داستان فراموش‌شدگان | آرمان ملی


در «تزار عشق و تکنو» [The tsar of love and techno]، جهان بی‌رحمانه است - اما (اکثر) مردم نه. این اثر با تونل‌هایی در زیر لنین‌گراد در سال 1937 آغاز می‌­شود، در تونل‌هایی که هنوز تکمیل نشده- هنرمندی که عکس­ها را برای دولت سانسور می‌­کند، با حذف تصاویر خائنان از تاریخ رسمی مکانی که در حال حاضر مختص از بین‌بردن مردم است. پایان این کار به این صورت است که مرد روس تنها در محفظه­ای فضایی، در سال نامشخص، که به نوار کاست قدیمی گوش می‌­دهد و جان خود را از دست می‌­دهد و از مدار پلوتون خارج می‌­شود.

تزار عشق و تکنو» [The tsar of love and techno] آنتونی مارا [Anthony Marra]

در کتاب همه‌چیز وجود دارد. تاریخ عجیب، دلهره‌آور و تلخ اتحاد جماهیر شوروی، قبل و بعد از گلسنوست (فضای باز)، قبل و بعد از کمونیسم، قبل و بعد از واقع‌گرایی، از طریق مجموعه­‌ای از داستان‌های کوتاه و مرتبط به نام «تزار عشق و تکنو» گفته می‌‌شو­ند.

این اثر جدید- درواقع رمان- آنتونی مارا [Anthony Marra] است، داستانی که در قالب چند داستان نوشته شده. از هنرمند سانسورچی که نقاشی چهره مرده برادر­ش را با چهره هزار مامور دولتی ننگین می‌­پوشاند، و رقصنده باله که متهم به توطئه با خائنان است­، و نوه رقصنده که به‌طور خلاصه مشهورترین فردی می‌­شود که تاکنون از شهرهای معدن نیکل از قطب شمال سیبری ظهور کرده، و یکی از دوست‌پسرهای سابق خود که در زمان جنگ توسط شورشیان چچنی اسیر شده بود و غیره. این داستانی است که از گوینده­ای به دیگری نقل شده است؛ نقل صدساله رویاهای خردشده، طول عمرهای کوتاه‌شده و خودتخریبی که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است.

آیا شوخی­های مفصل آنتونی مارا را دوست داریم؟ بله. نکته اول: مهم‌ترین درس والدین به فرزندان‌شان در سال‌های استالین و برژنوف، عادی‌بودن است. مارا در مورد نسلی از والدین سیبری که در مورد (یا با) فرزندان خود صحبت می‌­کنند می‌‌نویسد: «ما همه توان خود را به کار گرفته­ایم. اما بزرگ‌ترین هدیه ما این بود که عادی‌بودن خودمان را بر آنها تحمیل کنیم. آنها ممکن است ما را سرزنش کنند، ممکن است ما را بی‌کفایت و کوته‌فکر تصور کنند، اما روزی آنها خواهند فهمید چیزی که آنها را عادی می‌­کند همان چیزی است که آنها را زنده نگه می‌­دارد.»

و نکته دوم اینکه در این وضعیت، چهاردهمین الیگارشی ثروتمند بهتر (یا به‌هرحال مطمئن‌تر) است از اولی یا دومی‌بودن. «اداره جهانگردی گروزنی» بهترین سازماندهی را دارد: معاون سابق موزه که به دستور مقامات ارشد خود به رئیس اداره ارتقا پیدا کرد تا شهری را كه در اثر جنگ فروپاشیده بود به «دبی‌ چچن» تبدیل کند. در اینجا سلیقه طنز آنتونی مارا کاملا سیاه و خشک است، در مبادله بین شخصیت اصلی بی‌پروا و دیوانه‌کننده (که قبلا اصرار داشته که یک گور دسته‌جمعی پر از اجساد اعدام‌شده را به «یک جاذبه گردشگری مهم برای علاقه‌مندان به باستان‌شناسی» تبدیل کند) و نمایش جاهای دیدنی گروزنی به گروهی از تاجران چینی که به دنبال انجام تجارت نفت در چچن هستند: «مترجم سرش را تکان داد و به رشته‌کوه­های کوچکی که دامنه آنها از خرابه‌ها تا محدوده شهر بود اشاره کرد، و گفت «اون چیه؟» گفتم: «حومه شهر.»

کتاب «تزار عشق و تکنو» باید کتاب غم‌انگیزی باشد، اما از ذکر اینکه آن را به عنوان خنده‌دار توصیف کرد می‌‌توان خودداری کرد. تدبیر آنتونی مارا در اینجا این است که جهان بی­رحمانه، فریبنده، کاملا خونین است و شخصیت‌های او نیز به همین صورت- ولی نه در همه اوقات. جایی‌که جهان به‌طور مداوم وحشتناک است، مردم در این کتاب، گاهی مهربان، شاد و گاه بامزه هستند.

و عجیب‌ترین و تأثیرگذارترین چیز درباره کتاب این است که تقریبا مانند داستان‌های علمی-‌تخیلی در بیگانگی و شدیدا عجیب خوانده می‌­شود. این کتاب برای تفهیم و تکرار خِرَد طراحی شده و اینکه عشق کلا به خیانت ختم می‌‌شود، موفقیت همه از دروغ به وجود می‌­آید، و گاهی اوقات می‌­خندیم تا جیغ نزنیم و همه کابوس‌آباد مدرن ما به گذشتگان مربوط می‌‌شود- که از آن زمان تاکنون نژاد بشر کاملا قادر به ایجاد وحشت واقعی، پیش‌پاافتاده و زیبا است، جای تعجب است که برای از خواب‌پریدن، باید کابوس اختراع کنیم.

کتاب «تزار عشق و تکنو» در سال 2015 منتشر شد و موفقیت‌های چشمگیری به دست آورد، از جمله: برنده جایزه داستان‌نویسی سال 2015 آکادمی هنر و ادبیات آمریکا، بهترین کتاب داستانی 2015 از سوی مجله کرکوس، نامزد نهایی جایزه انجمن منتقدان کتاب آمریکا.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...