«جورابِ ساق‌بلندِ سفید» [The White Stocking] نوشته دی. اچ. لارنس [Lawrence, D. H. (David Herbert)] با ترجمه فرید قدمی از سوی نشر هیرمند به کتاب‌فروشی‌ها راه یافت.

جورابِ ساق‌بلندِ سفید» [The White Stocking] نوشته دی. اچ. لارنس [Lawrence, D. H. (David Herbert)]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، این کتاب نهمین شماره‌ از مجموعه «ادیسه؛ سفر به ژرفای ادبیاتِ داستانی» در این نشر است.

در پشت جلد کتاب آمده است: «دي. اچ. لارنس نويسنده‌ی ناممكن‌هاست، يا به عبارت بهتر نويسنده‌ای ا‌ست ناممكن؛ اگر برای هر شاعر يا نويسنده‌ای قائل به خانواده‌ای باشيم كه او را دربرمی‌گيرد، بی‌گمان بايستی لارنس را نيز در خانواده‌ای از ديگر شاعران و نويسندگان ناممكنی قرار دهيم كه بيش از حد معاصرند، بدان معنا كه هماره خود را از گذشته به آينده‌ای می‌افكنند كه هميشه پيش روی ماست، نه در پسِ ما، كه هيچ‌گاه نمی‌توانيم آنان را در زمانه‌ی خود جا دهيم؛ شاعران و نويسندگانی همچون فردريش نيچه و ژرژ باتای. چه ممنوعيت انتشار آثار لارنس در اروپا و امريكا تا دهه‌ی 1960 و چه شهرت روبه‌فزوني‌اش در چند دهه‌ي اخير، به‌عنوان نويسنده‌اي رُسوا، هر دو پيش‌زمينه‌اي بسیار گمراه‌كننده به مخاطبِ آثارش داده است. آنچه لارنس در پی آن است هماهنگي رمانتيک انسان با طبيعت است، با تمام خشونتی كه در آن هست، و البته رابطه‌ی انسان با انسان به واسطه‌ی طبيعت، و نه از طريق قانون يا قراردادهاي اجتماعی.»

دیوید هربرت لارنس معروف به دی. اچ. لارنس، نویسنده، شاعر، نقاش و مقاله‌نویس بریتانیایی در سال 1885 میلادی در شهر ایستوود ناتینگهام‌شایر به دنیا آمد و در سال 1911 نخستین داستانش به نام «طاووس سفید» را نوشت. از لارنس به عنوان یکی از بهترین نویسندگان قرن بیستم یاد می‌شود. وی دوم مارس 1930 در وانس درگذشت.

«طاووس سفید»، «عهدشکن»، «پسرها و عاشق‌ها»، «رنگین‌کمان»، «زن‌های عاشق»، «دختر گمشده»، «راد هارون»، «کانگورو»، «پسر در بوش»، «مار پلومد» و «عاشق خانم چترلی» از جمله آثار این نویسنده بریتانیایی به شمار می‌آید.

«جورابِ ساق‌بلندِ سفید» نوشته دی. اچ. لارنس، در 98 صفحه، با شمارگان هزار نسخه، به قیمت 30 هزار تومان، در قطع رقعی و با جلد شومیز، با ترجمه فرید قدمی از سوی نشر هیرمند به کتاب‌فروشی‌ها رسید.

این کتاب پیش‌تر در سال 1393 با نشر مسافر و در سال 1396 با نشر ایجاز به بازار آمده بود و هیرمند، سومین ناشر این کتاب است.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...