یک رمان رئالیستی با چاشنی خشونت! | الف


هرچند مرجان شیر محمدی به واسطه‌ی مدیای پر مخاطب تلویزیون و سینما بیشتر به عنوان یک بازیگر شناخته می‌شود، اما نویسنده‌ای است با چند داستان‌ و رمان که بعضا آثارش با تحسین اهالی ادبیات و همین طور اقبال مخاطبان مواجه شده است. شیرمحمدی را می‌توانیم از جمله نویسندگان معاصر بدانیم که دوست دارد بیش از همه قصه گو باشد و با زبانی ساده قصه بنویسد. ‌

خانه لهستانی‌ها مرجان شیرمحمدی

«خانه‌ی لهستانی‌ها» هم از این قاعده مستثنا نیست. شیرمحمدی در آخرین رمانش قصه‌ای تقریبا سرراست روایت می‌کند. قصه‌ای که به لحاظ زمانی به  اواخر حکومت پهلوی مربوط می‌شود، و بیش از همه در خانه‌ای می‌گذرد که عنوان کتاب هم گویای آن است. خانه‌ای را تجسم کنید با حیاطی در وسط ساختمان و اتاق‌هایی که گرد آن جمع شدند. فضای خانه، فضایی زنانه است اما شخصیت اصلی داستان «خانه‌ی لهستانی‌ها» پسری است به نام سهراب. این روزها کمتر داستانی می‌خوانیم که نویسنده در آن از راوی غیر از جنسیت خود استفاده کند. شاید طبیعی باشد،اما به هر روی مردان، راویان مذکر و زنان، راویان مونث را ترجیح می‌دهند. مرجان شیرمحمدی گزینه‌ی سخت‌تری را انتخاب کرده است و البته از پسِ بازنمایی رفتار و دیالوگ‌های راوی پسرش به خوبی برآمده است.

«خانه‌ی لهستانی‌ها» اثری است رئال، با ویژگی‌های یک داستان رئالیستی که مخاطب را با خود می‌برد. مخاطب در این رمان بعد از چندی خودش هم وارد «خانه‌ی لهستانی‌ها» می‌شود. به عبارت دیگر شیرمحمدی توانسته است در «خانه‌ی لهستانی‌ها» به خوبی آنچه که در ذهن داشته است برای مخاطب به نمایش بگذارد. یک اثر رئالیستی با محوریت قصه گویی نیاز به توصیفات عینی گرایانه و شخصیت‌های موثر و کامل دارد. شیرمحمدی در این داستان به خوبی از عهده‌ی این دو مهم برآمده و توانسته فضای داستانش را در یک دو اپیزود اول رمان برای مخاطب برسازد.

در میان رمان‌هایی که در سال‌های اخیر روانه بازار کتاب ایران شده است، خیلی از رمان‌ها داعیه قصه گویی داشتند، اما واقعیت این است که بسیاری از آثار داستانی این چنینی ما نتوانستند مخاطب را با خود همراه کنند. اگر غیر از این بود لابد امروز ادبیات داستانی قصه گوی ما، مخاطبانی بیش از یک چاپ با شمارگانِ به زحمت هزار نسخه‌ای داشت. اگر به واسطه‌ی خواندن داستانی بتوانیم دنیای جدیدی که نویسنده به ما معرفی کرده است را درک کنیم، تجسم کنیم و صد البته دست کم تا حدودی در آن زندگی کنیم به یقین آن اثر، اثر موفقی بوده است.

شیرمحمدی در «خانه‌ی لهستانی‌ها» کاری کرده است که ما حیاط خانه‌ای که داستان در آن روی می‌دهد را تصور کنیم، با شخصیت‌ها همذات پنداری کنیم و در نهایت مخاطب قصه‌اش باشیم. این کاری است که البته مرجان شیرمحمدی پیشتر هم انجام داده است، اما شاید در میان تمامی آثارش «خانه‌ی لهستانی‌ها» در این زمینه بیشتر موفق بوده است. این ویژگی احتمالا برآمده از رئالیسم موفقی است که نویسنده توانسته در این رمان اجرا کند.

مرجان شیر محمدی در آخرین رمانش بن‌مایه‌های اجتماعی مهمی را برساخته است. در «خانه‌ی لهستانی‌ها» رویکرد مستقیم و گاه غیرمستقیم نویسنده در برسازی خرده‌روایت‌هایی اجتماعی که نهایتا شکلی منسجم به خود می‌گیرند از مهمترین ویژگی‌هاست. این کتاب از این جهت می‌تواند مورد توجه جامعه شناسان قرار بگیرد؛ خصوصا جامعه شناسانی که میل به واکاوی مسائل اجتماعی پیش از انقلاب دارند.

یکی از موتیف‌های دیگر رمان «خانه‌ی لهستانی‌ها» مسئله خشونت است. «خشونت» در این رمان گاه به شدت کم رنگ و در لایه‌های درونی متن، و گاه عریان و شفاف ظهور پیدا می‌کند. این خشونت برآمده از استیصال و اوج درماندگی شخصیت‌هایی است که به لحاظ اجتماعی، اقتصادی و عاطفی به بن بست رسیده‌اند. هنر نویسنده کتاب در بیرون کشیدن خلأهای شخصیتی کاراکترهای داستانش در موقعیت‌های مختلف است. طی شکل گیری داستان اصلی بارها مخاطب با این موقعیت‌ها رو به رو می‌شود و شاید خود او نیز به تدریج خشونتی که برآیند این موقعیت‌هاست را پیش بینی کند. این مسئله یکی از نقاط پرکشش قصه «خانه‌ی لهستانی‌ها» را می‌سازد.

مرجان شیرمحمدی احتمالا برای ساختن دنیای «خانه‌ی لهستانی‌ها» و شخصیت‌هایی که در آن زندگی می‌کنند وقت ویژه‌ای برای پژوهش‌های پیشانگارشی صرف کرده است. طی مطالعه داستان متوجه می‌شوید همه چیز روی نقطه درستی قرار گرفته است. مکان و زمان داستان به ظرافت و دقت توصیف و در نهایت ساخته شده است، و شخصیت‌ها رفتاری کاملا مطابق با این شرایط زمانی-مکانی دارند. همه این‌ها موجب می‌شود رمان «خانه‌ی لهستانی‌ها» برای مخاطب شکلی تصویری و گاه سینمایی به خود بگیرد. همین طور که می‌دانیم بخش مهمی از فعالیت‌های مرجان شیر محمدی به عنوان سناریست و بازیگر در سینماست. او می‌داند برای اینکه مخاطب پای قصه‌ای بنشیند و با آن همذات پنداری کند چطور باید قصه گویی کند. با اینکه شیرمحمدی در رمان «خانه‌ی لهستانی‌ها» بالطبع  از امکانات تصویری و ابزار سینما برخوردار نبوده، اما توانسته است داستانی شنیدنی و گاه دیدنی برای‌مان روایت کند. روایت سرراست او در این کتاب ما را صاحب یکی از رمان‌های خوب چند سال اخیرمان در میان آثار رئالیستی کرده است.

مخاطب «خانه‌ی لهستانی‌ها»، بی شک از زمره علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و داستان فارسی خواهد بود. در این میان مخاطبانی که بیش از همه، دوست دارند کتابی قصه مند در دست بگیرند، «خانه‌ی لهستانی‌ها» بیشتر خوشایندشان خواهد افتاد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...