رمان «توله‌های تلخ» نوشته  قباد آذرآیین توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شد.

توله‌های تلخ قباد آذرآیین

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب صدوهفتمین عنوانی است که این‌ناشر از داستان‌های ایرانی چاپ می‌کند.

قباد آذرآیین نویسنده این‌کتاب، از جمله نویسندگان بومی ایران است که داستان‌هایش عموما درباره اقلیم و خواستگاهِ او یعنی منطقه مسجدسلیمان و همچنین موضوع استخراج نفت از این منطقه نفت‌خیز است. از این نویسنده پیش از این، کتاب‌های داستانی «چه سینما رفتنی داشتی یدو!»، «داستان من نوشته شد»، «من... مهتاب صبوری»، «زنده به عشق»، «عقرب ها را زنده بگیر»، «روزگار شاد و ناشاد محله نفت‎آباد» و «هجوم آفتاب» چاپ شده‌اند.

از آذرآیین همچنین رمان «فوران» در آبان‌ماه سال ۹۷ توسط انتشارات هیلا منتشر شد که درباره فوران نفت در منطقه مسجدسلیمان و زندگی ۳ نسل از یک خانواده بود. بستر تاریخی این‌داستان از زمان کشف و استخراج اولین چاه نفت ایران در مسجدسلیمان تا روزگار کنونی را در بر می‌گرفت.

داستان رمان «توله‌های تلخ» هم در منطقه‌ای به‌نام برزخ‌آباد در جنوب ایران جریان دارد و توسط یک‌پسربچه نوجوان روایت می‌شود. داستان از زمان حال و زمانی که راوی داستان، یک‌پدربزرگ است شروع می‌شود و مقاطع مختلف زندگی او را از کودکی تا بزرگسالی شامل می‌شود. راوی قصه که توسط دکترها جواب شده و امیدی به نجاتش نیست، سعی می‌کند بخوابد و بلافاصله پس از خوابیدن، خواب کودکی‌اش را می‌بیند.

خاطرات و خیال‌پردازی‌های کودکی تا جوانی شخصیت اصلی، ماده اصلی روایت رمان «توله‌های تلخ» را می‌سازد. این‌رمان در دو بخش اصلی نوشته شده که بخش اول بیست‌ویک‌فصل و بخش دوم، نه‌فصل دارد.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

یک لحظه یادم رفته بود منظورش از بی‌بی‌ کیست، گفته بودم: «بی‌بی؟! کدوم بی‌بی؟»
گفته بود: «بی‌بی‌ دیگه خنگه... مگه ما چن تا بی‌بی‌ تو برزخ‌آباد داریم؟»
یادم آمده بود، گفته بودم: «برو پی کارت عامو! مگه بی‌بی‌ موشه که بتونیم بکشیمش؟»
خروس که انگار حرف‌هام را نمی‌شنید و تو حال خودش بود، گفته بود: «می‌کشیمش و چندتا محله رو از سرش راحت می‌کنیم.»
بعد رو به من گفته بود: «البت، اول به زبون خوش به‌ش می‌گیم تمام سندهاش رو بیاره به ما تحویل بده، ما هم سندهاش رو جلو رو خودش آتیش می‌زنیم، اگه قبول نکرد اون‌وقت خدمتش می‌رسیم...»
گفته بودم: «آره ارواح خیکت! حتما اونم می‌گه آی به چشم،‌ چه بچه‌های خوبی! بعدم می‌ره سنداش رو می‌آره دودستی تقدیم ما می‌کنه و می‌گه بفرمایید بچه‌های گلم! ما هم جلو رو خودش کبریت می‌کشیم و سندهاش رو خاکستر می‌کنیم، دست‌آخر برامون یه کف هم می‌زنه!»

این‌کتاب با ۱۸۴ صفحه، شمارگان ۷۷۰ نسخه و قیمت ۳۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...