کتاب «دوازده روز: داستان انقلاب ۱۹۵۶‬ مجارستان» [Twelve days : Revolution 1956 : how the Hungarians tried to topple their Soviet masters] نوشته ویکتور شبشتین [Victor Sebestyen] با ترجمه رحیم قاسمیان توسط انتشارات مد منتشر شد.

وازده روز: داستان انقلاب ۱۹۵۶‬ مجارستان» [Twelve days : Revolution 1956 : how the Hungarians tried to topple their Soviet masters] نوشته ویکتور شبشتین [Victor Sebestyen]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «دوازده روز» قصه یک شکست قهرمانانه است، حکایت شجاعتی حیرت‌انگیز در راه آرمانی نافرجام و داستان خشونتی سنگدلانه. مردم کشوری کوچک، مسلح به سلاح‌هایی در حد تفنگ و بمب‌هایی آتش‌زا آن‌قدر اراده و جسارت داشتند تا علیه یکی از ابرقدرت‌های جهان به پا خیزند. عزم پر شور مردم مجارستان برای مقاومت در برابر نیروهای شوروی مایه حیرت جهانیان شد.

حتی امروز هم که بوداپست به پایتخت پرجنب و جوش و مدرن یکی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا بدل شده، دیوارهای برخی از ساختمان‌های دولتی و مجتمع‌های مسکونی بزرگ آن از جای گلوله سوراخ سوراخ شده است. این در گلوله‌ها به عمد باقی مانده‌اند تا برای مجارها و نیز گردشگران یادآور تراژدی پنجاه سال‌های باشند که همواره الهام‌بخش ستیزه‌گران با استبداد خواهد بود.

در سراسر جهان غرب، مردمی از هر طبقه و مرام مجذوب سرنوشت مجارستان شدند. به مدت چند روز وجدآمیز، به شکلی مجعزه‌آسا چنین به نظر می‌رسید که انقلابیون حتی ممکن است به پیروزی هم برسند. اما ناگهان واقعیت چهره تلخ خود را به نمایش گذاشت. نیروهای شوروی با قدرتی مقاومت‌ناپذیر به تجاوزی نظامی دست زدند. مقاومت مردم مجارستان با خشونتی درنده‌خویانه درهم کوفته شد. از پایتخت جز ویرانه‌ای به جا نماند، هزاران نفر از مردم جان خود را از دست دادند و کشور به مدت سه دهه در اشغال مهاجمان باقی ماند.

از زمان فروپاشی کمونیسم، انبوهی از اسناد و مدارک جدید درباره این قیام پدیدار شده‌اند. هرچه بر دانسته‌های خود می‌افزاییم چهره مجارستان در مقام آوردگاه نبرد عظیم شرق و غرب در نیمه دوم قرن بیستم وضوح بیشتری می‌یابد. مجارستان باز بچه‌ای بود به تنگی در افتاده میان قدرت‌های بزرگ. سرنوشت آن در سال 1956 و در خیابان‌های بوداپست به دست قهرمانان و شروران و حقه‌بازانی که در این حضور خواهند یافت رقم نخورد بلکه تمام آن تصمیم‌های سرنوشت‌ساز را قدر قدرتان مسکو و اشینگتن گرفتند. به همین سبب صحنه رخدادهای این کتاب دایما از مجارستان به اتحاد شوروی و ایالات متحده تغییر می‌کند.

ویکتور شبشتین، زاده سال 1956، نویسنده و تاریخ‌نگار مجارستانی است که درباره تاریخ روسیه، کمونیسم و ولادیمیر لنین فعالیت می‌کند. شبشتین که در شهر بوداپست به دنیا آمد، به عنوان ژورنالیست با بسیاری از مطبوعات برجسته بریتانیا از جمله دیلی میل و تایمز همکاری کرده است.

انتشارات مد کتاب «دوازده روز» نوشته ویکتور شبشتین ترجمه رحیم قاسمیان در 456 صفحه به بهای 320 هزار تومان به چاپ رساند.

................ هر روز با کتاب ................

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...